يادداشت/شهاب اسفندياري
20 سالگی «مرتضی و ما» و پیشنهادی برای «روایت فتح»
<p style='text-align: justify;'><span style='font-family: Tahoma; font-size: 12px;'>شاید پس از 20 سال از ساخته شدن فیلم «مرتضی و ما» وقت آن رسیده که موسسه روایت فتح، متن کامل مصاحبه‌های انجام شده برای ساخت این مستند را به صورت کتابی منتشر کند. این گفت‌وگوها بی شک حقایق ناگفته بسیاری را آشکار می‌کنند.</span></p>
به گزارش مازند اصناف و به نقل از فارس :
سال گذشته در همین ایام بود که به اتفاق «حسین معززی نیا» در برنامه «هفت» شرکت کردم و بحثی درباره شهید داشتیم. مسئله «کدام آوینی» پیش آمد و مسئله «روایت های مختلف از آوینی». آقای معززی نیا، طبق معمول، منتقد افرادی بود که روایتی خاص، و شاید به زعم او ناقص و حتی تحریف شده، از آوینی در این سال ها ارائه کرده اند. من در پاسخ اشاره کردم که این اتهام تنها متوجه آن افراد و مربوط به زمان حال نیست. به «ذات روایت» بر می گردد که هیچ گاه قادر نیست «همه حقیقت» را بازگو کند، چون همیشه ناگزیر از حذف است. هر روایتی یک «قاب تصویر» دارد که برخی مسایل را شامل می شود و بسیاری مسایل را حذف می کند. هر روایتی از یک متن، خواه ناخواه، «نقطه تاکید»های خاصی را برجسته می کند. و از این روست که خوانش ها و تفسیرهای افراد مختلف از یک «متن» واحد، گاه می تواند بسیار متفاوت باشد. هر «متن» را یک راوی یا یک مفسر ممکن است با «زمینه» های مختلفی «مفصل بندی» کند و از هر یک از این «اتصال» ها ممکن است «معانی» مختلفی ایجاد شود. از این رو سخن گفت از این که فلان روایت «ناقص» است، یا «تحریف» شده است، درواقع بیهوده است، چون اساسا هیچ روایتی نمی تواند کامل و جامع باشد. بله می توان روایت های مختلف را «شالوده شکنی» کرد و نشان داد که هر راوی در روایتش به دنبال برجسته کردن کدام وجوه یک «متن» بوده است و کدام وجوه را حذف کرده است و نادیده گرفته است. آنگاه مثال زدم از فیلم «مرتضی و ما» که آن را می تواند یک «روایت رسمی» و «تایید شده» از جانب برخی نزدیکان شهید آوینی محسوب کرد. سید محمد آوینی در مقدمه ای بر کتاب «مرتضی و ما» در سال 73 می نویسد:
همه تلاش کیومرث پوراحمد در فیلم مرتضی و ما، همچون قصه های مجید، این بود که «هیچ دخالتی در هیچ چیز نکند تا هرچه هست، خودش ظاهر شود» ... کیومرث پوراحمد این بار هم «تلاش کرد تا هیچ تلاشی نکند» و از حضور خود یا غیر در اثرش، تا آنجا که میسر بود، بپرهیزد و روایت «مرتضی و ما» را صادقانه بازگوید. (مرتضی و ما، 1373، به کوشش سید محمد آوینی، کانون فرهنگی هنر ایثارگران، تهران. ص 15 و 16).
جملاتی که سید محمد آوینی در این نقل قول، داخل گیومه آورده متعلق به شهید آوینی است و از نوشته های ایشان بر سریال «قصه های مجید» برگرفته شده است. پرسشی که اینجا به ذهن متبادر می شود این است که تناقض این تعابیر با جمله معروف «از کوزه برون همان تراود که در اوست» و یا «از هر خاکی همان بر می آید که در اوست» - که در همین فیلم «مرتضی و ما» از زبان شهید آوینی مطرح می شود - را چگونه می توان حل کرد؟ طبیعتا حق هر نویسنده و منتقدی است که درباره یک فیلم، از تعابیر شاعرانه و عرفانی استفاده کند و احساسات خود را نسبت به آن ابراز کند. اما به لحاظ مبانی نظری و فلسفی هنر چگونه می توان ادعا کرد که یک فیلمساز در ساخت یک فیلم «هیچ تلاشی نکرده» یا «هیچ دخالتی نکرده» است؟ مگر نه این است که روح و روان و نگاه و جهان بینی و ایدئولوژی هر هنرمند و نویسنده و فیلمسازی را، اهل تحقیق و نقد و نظر، در نقش ها و واژه ها و نماهایی که او خلق کرده است مورد واکاوی و نقادی قرار می دهند؟ مگر نه این که هر هنرمند و نویسنده ای در «زمینه»ای تاریخی و اجتماعی و سیاسی اثرش را خلق می کند و طبعا نسبتی با آن «زمینه» دارد؟ و مگر این «نسبتی» که او با این شرایط برقرار می کند در اثرش نمایان نمی شود؟ حافظ لسان الغیب هم که باشی و از سرچشمه فیض روح القدس برخوردار، باز نشانه های شرایط تاریخی و سیاسی و اجتماعی زمانه و موضع ات نسبت به آن شرایط، در اشعارت آشکار می شود. این یعنی «دخالت» هنرمند. پس هیچ اثر هنری و ادبی، بی نسبت با شرایط تاریخی و اجتماعی و سیاسی زمانه خود نیست و از همین روست که هیچ «متن» ادبی و هنری فاقد ابعاد سیاسی نیست.
بگذارید از همین فیلم «مرتضی و ما» مثال بزنیم. صرف نظر از ترکیب افرادی که در این فیلم برای گفتگو «انتخاب شده»، و سهم و وزنی که فیلمساز به هریک از آنها در این فیلم داده است، پوراحمد در مصاحبه ای که در کتاب «مرتضی و ما» بازنشر شده (ص 79 - 92)، می گوید برای ساخت این فیلم 90 دقیقه ای که حدود 60 دقیقه از آن مصاحبه است، حدود 800 دقیقه مصاحبه با افراد مختلف ضبط شده بود. در واقع آقای پوراحمد، بنا به اقتضای ذاتی کار مستندسازی، حدود 740 دقیقه از سخنان افرادی که درباره آوینی با آنها مصاحبه شده بود را «حذف» کرده است. بی شک هر فیلمساز دیگری هم اگر بود، ناچار بود چنین کند. پرسش اینجا است که آیا اگر هر فیلمساز دیگری هم بود نتیجه کار و فرآیند «گزینش» و «حذف» به همین ترتیب اتفاق می افتاد؟ قطعا خیر. خود آقای پوراحمد در این مصاحبه می گوید:
من اگر اهل جنجال بودم از همه مصاحبه ها استفاده می کردم در حالی که یکی از مصاحبه های مهم را که با یکی از نویسندگان آن روزنامه از [روزنامه های منتقد آوینی در دوره حیات ایشان] انجام شده بود و روشنگر خیلی مسایل بود به کلی کنار گذاشتم و از آن استفاده نکردم (همان، ص 90).
به عبارت دیگر فیلمساز به دلیل این که نمی خواسته «جنجال» آفرینی کند، یک مصاحبه را کلا حذف کرده است. آیا این چیزی جز همان «دخالت» فیلمساز است؟ اصلا بحث این نیست که او کار «خوبی» کرده یا کار «بدی»، بحث این است که او صادقانه اعتراف می کند که بنا به میل و سلیقه شخصی اش، اینجا «مصلحتی» اندیشه و یک مصاحبه را حذف کرده است. ولو آنکه استفاده از آن می توانست در راستای نگاه سیاسی او باشد. در واقع فیلمساز با «انتخاب»ها و «حذف»های خود مواردی در مورد شهید آوینی را مورد «تأکید» قرار داده، مواردی را به «حاشیه» رانده و مواردی را حذف کرده است. طبعا ما در مقامی نیستیم که بگوییم این انتخاب ها و حذف ها «صادقانه» بوده است یا نه؟ کار ما نیت شکافی نیست. اما می توانیم «متن» را «شالوده شکنی» کنیم و دیدگاه و ایدئولوژی و «سیاست»ی که در فرآیند «انتخاب و حذف» مشاهده می شود را مورد تحلیل قرار دهیم.
شاید ذکر چند مثال در این خصوص، مفید باشد. در فیلم «مرتضی و ما»، علی رغم تأکید بسیار زیادی که فیلمساز در مورد برخوردهای دو روزنامه «جمهوری اسلامی» و «کیهان» با شهید آوینی در اواخر عمر آن شهید دارد، به درگیری های آن شهید با افرادی از جریان های فکری و سیاسی دیگر تقریبا هیچ اشاره ای نمی شود یا گذرا عبور می شود. اشاره کوتاه به ماجرای برخورد صدا و سیما در دوره مدیریت محمد هاشمی با مجموعه «خنجر و شقایق» و خشم شدید شهید آوینی از این موضوع و مطلبی که در این موضوع در «روزنامه کیهان» منتشر کرد، را مقایسه کنید با پرداخت دراماتیک و پرتاکید فیلمساز از ماجرای نقدهای آن دو روزنامه بر آوینی. به تعطیل شدن «روایت فتح» به دلیل عدم تخصیص امکانات از سوی تلویزیون، و راه اندازی مجدد آن به دستور آیت الله خامنه ای، هیچ اشاره ای در فیلم نمی شود. به نقد شهید آوینی بر سیاست های فرهنگی وزارت ارشاد در دوره «سید محمد خاتمی» هیچ اشاره ای نمی شود. از ماجرای برخورد با آوینی در سمینار بررسی سینمای انقلاب تقریبا سخنی به میان آورده نمی شود. حجم انبوه نوشته های انقلابی و مقالات تند ایشان در نقد جریان روشنفکری تقریبا به شکلی وارونه در این فیلم به چیزی در مایه های «گفتگوی انتقادی مودبانه آوینی با روشنفکران» تقلیل داده می شود.
در این فیلم غلامحسین ذاکری، سردبیر مجله آدینه، می گوید «شهید آوینی در مورد مطبوعات دیدگاه خاصی داشت. به آزادی مطلق مطبوعات – به اعتقاد من – اعتقاد داشت.» فیلمساز از این جمله در فیلم بدون هیچ گونه نقد یا تعریضی استفاده می کند. آیا واقعا شهید آوینی چنین دیدگاهی داشت؟ کافی است به مقاله «تحلیل آسان» - که نقد شدید اللحنی است بر مقاله ای از «مسعود بهنود» - مراجعه کنیم و ببینیم که در این مقاله بلند آوینی ضمن تاکید به این که «آزادی بلاشرط و آزادی برای همه، شعارهایی موهوم است که واقعیت پیدا نمی کند» (حلزون های خانه به دوش، 1376، ساقی، تهران. ص 128) به شرایط پس از جنگ اشاره کرده و می نویسد:
«تغییر استراتژی نظام اسلامی ... نباید غرب باوران را به این توهم دچار کند که دولت جمهوری اسلامی به صورتی هماهنگ و با یک طرح مشخص و در همه وجوه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به غرب و معیارهای آن روی آورده است و همین روزهاست که مثلاً الزام قانونی حجاب زنان از میان برداشته خواهد شد و به تبع آن، مسئله محدودیت های مربوط به روابط جنسی حل خواهد شد و کار این تساهل تا آنجا بالا خواهد گرفت که هر کسی هر مزخرفی دلش خواست بتواند راجع به جنگ و شهادت و معتقدات دینی و عرفی مردم بنویسد و هر صدایی هم از هر جا به اعتراض بلند شود، کمیته های انتظامی به نفع تأمین آزادی بلاشرط و آزادی برای همه – حتی فجار و فساق و اهل خمر و منقل پرستان و... – وارد میدان خواهند شد و مثلاً فریاد اعتراض خانواده های شهدا را در گلو خواهند برید (!)» (همان، ص 129).
آیا اینجا فیلمساز تلاش کرده تا «هیچ تلاشی نکند» و «هیچ دخالتی نکند»؟ آیا مرتضی آوینی را همانگونه که بود روایت کرده است؟ نکته جالب تر سخنان «مسعود بهنود» در این فیلم است که مقاله «تحلیل آسان» آوینی را، کاملا وارونه جلوه می دهد. مقاله ای که آوینی در آن به صراحت خشم خود نسبت به مقاله بهنود با عنوان «حکومت آسان بی آینده است» را ابراز داشته و ضمن نقد اساسی اندیشه و هویت این غرب پرستان، از او و هم فکرانش با عباراتی مانند «میراث خوران خوش نشین دیار غرب و وابستگان داخلی استکبار و خود باختگان مرعوب مدینه فاوستی، رجّالگان و زُنّاربستگان دِیر «مایکل جکسون » و شیفتگان جزایر ناتورالیست ها و مدّاحان پروسترویکای مفلوک شوروی مفلوک تر و نوچه های کمربسته « بوشِ» قداره بند و بُزمجه های از ترس رعد و برق به سوراخ خزیده» و «پهلوان پنبه های جُبّان»، «دن کیشوت مفلوک» و نویسنده «نشریات نشخوارگر جویده های فرنگیان» و مطالب «هالو وار» معرفی می کند. آنگاه کارگردان «مرتضی و ما»، بدون هیچ گونه «دخالتی»! مسعود بهنود را در فیلم نشان می دهد که در کمال خونسردی چشم در چشم دوربین چنین دروغ می گوید:
من مقاله ای نوشته بودم ... او یازده صفحه اعتقادات خودش را نوشت و اعتقادات من رو نقد کرد. اما در این یازده صفحه هیچ جاییش، واقع این است که از اصول و پرنسیپ های انسانی خارج نشد... به او تلفن کردم. گفتم شما در این نوشته یک الگویی باقی گذاشتید: می شود با مخالف روبرو شد، می شود همه اعتقاد رو گفت و همه اعتقادات او رو زیر سوال برد ولی ناسزا نگفت، ولی به جامعه درس خشونت و هتاکی و بدگویی نداد. کاشکی همه ماها این درس رو از او یاد گرفته باشیم» (مرتضی و ما، ص 65).
در جایی از فیلم مسعود فراستی می گوید: «(آوینی) برای آدم ها احترام قائل بود. برای مخالفش...». در اینجا برای اولین بار در فیلم صدای مصاحبه کننده (کیومرث پوراحمد) را می شنویم که می گوید: «ولی توی سوره ، مقاله های چماقی هم هست ها!». در حد همین یک جمله هم که صدای فیلمساز را در این فیلم می شنویم کاملا می توانیم بفهمیم که او دیدگاه و موضع و نظر خاصی دارد. اما نکته جالب این است که فراستی در پاسخ می گوید: «آره. مقاله ای هم هست که حتی به مرحله زدن آدم هم می رسه. ولی نظر مرتضی نبود. منتهی چرا مرتضی چاپ می کرد؟ مرتضی نمی گفت هرچی نظر منه باید چاپ بشه.» در اینجا هم مجددا فیلمساز بدون هیچ تعریضی می گذرد و هیچ اشاره ای نمی کند که بسیاری از مقالات خود شهید آوینی مانند «تحلیل آسان» و «زندگی سگی» از جنس همین مقالاتی است که فراستی می گوید «به مرحله زدن آدم می رسد»!
در واقع اینجا پوراحمد با استفاده از گفتارهای خاصی از ذاکری و بهنود و فراستی در صدد است چهره ای اهل «تسامح و تساهل» و «گفتگو و مدارا» از آوینی به نمایش در آورد. این «هدفی» است که او دنبال می کند و «گفتمانی» است که دوست دارد در فیلم غالب کند و طبعا برخی «واقعیت»های ناهمسو با این گفتمان را «حذف» کرده و یا به «حاشیه» می راند. قطعا آقای پوراحمد «نیت خیر» داشته است و می خواسته «تصویر مطلوبی» از آوینی، مطابق با معیارها و ارزش های خود، بازنمایی کند. سخن این است که «روایت» ایشان از آوینی هم، مانند روایت های دیگران، «جهت دار» است و هیچ تردیدی در «دخالت» فیلمساز در این «روایت» نمی توان داشت. این که چرا افراد به برخی «روایت»ها واکنش نشان می دهند و به برخی «روایت»ها واکنش نشان نمی دهند، نیز دقیقا بر اساس میزان نزدیکی و دوری آن «روایت»ها به «تصویر مطلوبی» است که خودشان از آوینی در ذهن دارند. و طبعا هرکس دوست دارد تصویر آوینی، بیشتر شبیه وضع امروز خودش باشد. اما هیچ گریزی از این نیست که همه «روایت»ها بیان شوند و همه «روایت»ها در معرض «نقد» و «شالوده شکنی» قرار گیرند تا فرآیند «شمول و طرد» در آنها مشخص شود، و آشکار شود که چه چیزهایی بر اساس چه نگرش هایی، انتخاب و یا حذف کرده اند.
آنچه اکنون، بیست سال پس از ساخته شدن فیلم «مرتضی و ما»، می توان مطرح کرد، این است که شاید وقت آن رسیده باشد که موسسه روایت فتح، متن کامل مصاحبه های انجام شده برای ساخت این مستند را به صورت کتابی منتشر کند. این گفتگوها بی شک حقایق ناگفته بسیاری را آشکار می کنند. هرچند آنها را هم نمی توان دربردارنده همه حقیقت درباره آوینی دانست. بسیاری افراد هستند که به دلایلی در آن فیلم با آنها گفتگو نشده یا خودشان از گفتگو امتناع کرده اند، در حالی که بی شک خاطرات بسیاری با شهید آوینی داشته اند. از محمدعلی زم گرفته تا مهدی نصیری و نادر طالب زاده. اما دسترسی محققان و پژوهشگران به متن همان مصاحبه های موجود هم بی شک کمک شایانی به شناخت بیشتر شخصیت شهید آوینی خواهد کرد. خصوصا که این گفتگوها در همان ماه های اول پس از شهادت آوینی انجام شده و تاثیر مسایل و رویدادهای سیاسی و اجتماعی سال های بعد در آنها وجود ندارد.
شهاب اسفندیاری
ارسال دیدگاه