به گزارش مازند اصناف؛ يكی از قوانین كلى الهى در مورد تمام پيامبران اين بوده است، كه به هنگامى كه با مخالفتها روبرو مى شدند. خداوند براى تنبه و بيدارى اقوام سركش، آنها را گرفتار مشكلات و ناراحتيها مى ساخته تا در خود احساس نياز كنند و فطرت توحيد كه به هنگام رفاه و آسايش زير پوشش غفلت قرار مى گيرد، آشكار گردد و به ضعف و ناتوانى خويش پى ببرند و متوجه مبدا قادر و توانایى كه تمام نعمتها از ناحيه او است بشوند. در آیات ۱۳۰ .۱۳۱ سوره اعراف به این مساله اشاره شده است:
«و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!» (۱۳۰)
«(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: «به خاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست؛ ولی بیشتر آنها نمیدانند!» (۱۳۱)
***
سه نکته:
* این آیه تلنگری جدی به رفتار مسئولان و خواص است
با اينكه خشكسالى و قحطى دامان همه فرعونيان را گرفت ولى در آيات فوق، تنها سخن از نزديكان و خاصان او به ميان آمده است، علت چیست؟
این مساله اشاره به اين دارد که آنچه مهم است اين است كه آن خواص بيدار شوند زيرا نبض ساير مردم به دست آنهاست و آنها هستند كه مى توانند ديگران را گمراه سازند و يا به راه آورند، و به همين جهت تنها سخن از آنان به ميان آمده، اگر چه ديگران هم گرفتار همين عواقب بودند. لذا از این آیه می توانیم به اهمیت رفتار خواص و مسئولین خصوصا در بُعد مسائل مالی و اقتصادی و اثرگذاری آن پی ببریم. بی سبب نیست که فرموده اند: «النّاس عَلی دینِ مُلوکِهِم.»
** مستی نعمت عامل فراومشی یاد خدا
در انتهای آیه فرمود: "لعلهم يذكرون، شاید متذکر گردند" این جمله گويا اشاره به اين نكته است كه توجه به حقيقت توحيد در روح آدمى از آغاز وجود دارد، سپس به خاطر تربيتهاى نادرست و يا مستى نعمت آنرا فراموش مى كند، اما به هنگام گرفتارى در چنگال مشكلات مجددا يادآور مى شود. البته در برخی آیات نیز می فرماید: "لعلهم يضرعون، شايد در پيشگاه خدا خضوع كنند و تسليم شوند" در واقع این دومفهوم يكى مقدمه ديگرى است، زيرا نخست انسان متذكر مى شود و بعد در مقام خضوع و تسليم و يا تقاضا ودعا از پروردگار برمى آيد.
*** چرا پیامبر (ص) فال نیک زدن را نهی نمی کردند؟
موضوع فال نیک و بد همیشه ودر همه دورانها وجود داشته و امروز هم کما بیش این مساله را شاهد هستیم. عده زیادی از مردم را شاهدیم که نسبت به همه امور بدبین و نا امید هستند. این در حالى است كه هيچگونه رابطه منطقى در ميان پيروزى و شكست با اينگونه امور وجود نداشت و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد. البته اين دو گرچه اثر طبيعى ندارند، ولى بدون ترديد اثر روانى مى توانند داشته باشند، زیرا فال نيك غالبا مايه اميدوارى و حركت است ولى فال بد موجب ياس و نوميدى و سستى و ناتوانى است.
شايد به خاطر همين موضوع است كه در روايات از فال نيك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گرديده است. در حديث معروفى از پيامبر (ص) نقل شده است:
«تفالوا بالخير تجدوه؛ كارها را به فال نيك بگيريد (و اميدوار باشيد) تا به آن برسيد»
تراز
ارسال دیدگاه