مخاطب «أینالفاطمیون» چه کسانی هستند؟/ راه تشدید حبّ اهل بیت(ع)
<p style='text-align: justify;'><span style='font-family: Tahoma;'>آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی گفت: یکی از مصداق‌های «أین الفاطمیون»، کسانی هستند که وقتی ایام حزن اهل‌ بیت(ع) می‌شود و با شادی‌ دنیوی تلاقی پیدا می‌کند، آن شادی‌ را رها می‌کنند، اینجاست که فردای قیامت می‌گویند: فاطمیون کجا هستند؟</span></p>
به گزارش مازند اصناف و به نقل از خبرگزاری فارس، آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازهترین جلسه اخلاق خود در شب شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) به مقام شامخ امابیها اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
*لطف خدا به محبّین اهلبیت(ع)
قبل از ورود به بحث اصلی، باید بیان کنم: یکی از امتحانهایی که خدای متعال برای محبّین اهلبیت(ع) و شیعیان قرار داده، این است که گاه مصائب اهل بیت(ع) را به ظاهر در اعیادی که به عنوان سنّت یک کشور یا منطقه یا قومی است، قرار میدهد. این جاست که عیار حبّ محک میخورد که حبّ به حضرات معصومین(ع) چقدر در دل محبّین قرار دارد.
ضمن اینکه یکی از سنّتهایی که از یک جهت حسب روایات شریفه، بسیار بسیار ستوده شده، همان نوروز است که نیروز هم نامیده شده - بعضی تعابیر دیگری را نسبت به نیروز دارند، امّا هیچ منافاتی ندارد و همین نوروز ما هم هست - از جهت دیگر، از دیگر سنّتهای حسنه، دید و بازدید و صله ارحام است که بسیار هم عالی است.
به خصوص که این دعای آغاز سال نو و تحویل سال، به نوروز ورود پیدا کرد و به آن، حال دیگری بخشید و انسان فهمید که باید حال او متحوّل شود و به آنجا رسید که گفت: «یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا إلی احسن الحال».
این سنّت بسیار عالی، به خصوص هنگام تحویل سال، قرآن خواندن، دعا خواندن، حرم معصومین(ع) بودن، در بقاع متبرّکه حضور داشتن و گره خوردن نوروز و سال نو با دین؛ بسیار بسیار نیک است و ثمراتش همین حبِّ اهلبیت(ع) است که میبینیم بحمدلله و المنّه ضمن اینکه دید و بازدید هست، مجالس فاطمیّه، با همان شور و حال برگزار میشود و یا وقتی محرّم و صفر در سال نو میافتد، میبینیم مجالس حسینی هم به همان صورت است و این لطف خدا به محبّین اهلبیت(ع) است.
*«أین الفاطمیون» چه کسانی هستند؟
من جملهای را بیان کنم که بسیار عجیب است: آیتالله العظمی مرعشی نجفی، استاد عظیمالشّأنمان میفرمودند: پدرم، آیتالله سید محمود مرعشی نجفی میفرمودند: یکی از مصداقهای «أین الفاطمیّون»، همین محبّین هستند که وقتی محرّم و صفر و ایام حزن اهلبیت(ع) میشود و این، با شادیهای به ظاهر دنیوی، تلاقی پیدا میکند، این حبّ را میچسبند و آن شادیهای ظاهری را رها میکنند. فرمودند: این جاست که صدا میزنند: «أین الفاطمیّون»، فردای قیامت میگویند: فاطمیون کجا هستند؟
چون در این مورد، فقط بحث ایّام فاطمیّه نیست، محرّم و صفر هم متعلّق به بیبی دو عالم(س) است، چون امام حسین(ع)، آن امام همام هم، متعلّق به بی بی دو عالم(س) است، اصلاً آن عنصر شجره طیّبه خلقت، بر همه حضرات معصومین(ع)، حجِّت است، «نحن حجج اللّه على خلقه، و أمّنا فاطمة حجة اللّه علینا».
*تقوا؛ یعنی خدا تو را در آنجایی که امر کرده، مفقود نبیند!
لذا این مجالس مصداق تقوا هم پیدا میکند. من این روایت شریفه را بیان کنم که روایت خیلی زیبایی است. وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(ع) میفرمایند: «التّقوی أن لَا یَفْقِدُکَ مِنْ حَیْثُ أَمَرَک وَ لَا یَرَاکَ اللَّهُ حَیْثُ نَهَاکَ». تقوا، این است که پروردگار عالم، تو را در آن جایی که باید ببیند، مفقود نبیند. یعنی تو را در آن جایی که باید باشی، ببیند، نه اینکه تو در آن جایی که به تو امر کرده است، نباشی، « أن لَا یَفْقِدُکَ مِنْ حَیْثُ أَمَرَک».
یکی از این موارد، خانه خداست که خدا امر کرده در آنجا باشیم. یکی دیگر هم «یعمر مساجد اللّه» است که برای این عمران هم حسب روایات شریفه، دو حال را بیان کردند و درست هم همین دو حال است. یکی، حالت ظاهر ساختمانی است، امّا اولیاء خدا و خصّیصین میگویند: اصل عمران مسجد به حضور مؤمنین و مردم در خانههای خداست که حیات پیدا میکند.
علّامه مجلسی، پدر بزرگوار علّامه مجلسی که صاحب بحار الانوار است، میفرمایند: یکی از آنجاهایی که امری من ناحیه الله برای حضور در آن است، همین روضهها و مجالس اهلبیت(ع) است.
شاید کسی بگوید امر آن را از کجا میآورید؟ کدام آیه قرآن این امر را بیان کرده؟ میگوییم: حضور در مجالس اهل بیت(ع) اعلان مودّت و محبّت است، همانطور که حضور در مجالس شادی آن حضرات، اعلان مودّت و محبّت است و این امر مِن ناحیهالله است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی». «قل»ها در قرآن حسب آنچه که اولیاء خدا و مفسّرین بیان میفرمایند، امریّه است. ظاهر فعل، فعل امر است، امّا امریّه مِن ناحیه الله به خود پیامبر است و إلّا پیامبر بیان نمیفرمود. نه اینکه بخواهد نافرمانی کند که نعوذبالله پیامبر نافرمانی نمیکند. آنها معصومند و إلّا اصلا پیامبر نمیشوند، آن هم حبیب خدا که لولاک لما خلقت الافلاک است. آن نور ذاتیّه ای که بیست و هشتم صفر توضیح دادیم، غوغا و محشر است، معلوم است که مزد و اجری برایش خودش نمیخواهد و اینطور نیست که خودش و خویشان خودش را برتر بداند. گرچه برترند و طبیعی است که برترند که اصلاً عالم به یمن وجود آن حضرات است. همه مدیونند. چه کنیم که کسی نمیفهمد. این را هم خدا خواسته، وقتی خدا بخواهد، دیگر تمام است.
وقتی پروردگار عالم به ملائکه الله امر کرد: سجده کنید، جور چین ذهنی ابلیس به هم ریخت، متعجّب شد، باورش نمیشد. چون میدانست سجده متعلّق به ذو الجلال و الاکرام است. قرآن میفرماید: ابلیس «کان من الجن» است و بدانید جنّ بعد از انسان، بین مخلوقات افضل است و او آمده شش هزار سال عبادت ذو الجلال و الاکرام را کرده، اگر به دنیوی باشد که همان شش هزار است، اگر به اخروی باشد که قرآن میفرماید هر روز اخروی، پنجاه هزار سال دنیا است. آنوقت دیگر اصلاً محشر است، اصلا حساب و کتاب نمیشود کرد. خیلی سال عبادت کرده، فهمیده، رمز و رموز را میداند، سجده متعلّق به ذو الجلال و الاکرام است. کما اینکه من و شما نمیتوانیم حتی به پیغمبر اکرم، خاتم رسل، اشرف مخلوقات، محمّد مصطفی(ص) سجده کنیم. میتوانیم به پای مبارکش بیفتیم، پایش را ببوسیم، خاک پایش را سرمه چشممان کنیم، امّا به عنوان سجده نمیتوانیم. میتوانیم به عنوان پابوسی آستان قدسشان، در حرمهای حضرات معصومین، به کوری چشم دشمنانشان، خم بشویم و ببوسیم، آنها بحثش جداست، امّا سجده نیست. سجده حرام است، شیطان میداند، ابلیس میداند.
لذا این جورچین ذهنی به هم خورد، امّا یادش رفت خدا امر میکند، امر، امر خداست؛ پس باید مطیع باشم. امر پروردگار عالم است، پس چه اشکالی دارد؟ امر خداست، فرمود؛ چشم.
پروردگار عالم اینها را به عنوان انوار قدسی خودش برتری داده، آنها را به جسم انسانی آورده و بعد به همه عالم برتری داده حتی به خود انسانها برتری داده. جسم آنها، جسم انسانی است، امّا حال آنها، حال قدسی است، حال نوریه است، اینها مثل نور خدا هستند.
لذا این نکته نکته خیلی مهمی است و لذا پروردگار عالم امر میکند، میداند پیامبر با اینکه نور مطلق است، امّا در قالب جسمانی نمیخواهد خود را برتر بداند. امر کرد: «قل»، بگو: «لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی». لذا شیخنا الاعظم، حضرت شیخ مفید(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) میفرماید: این مصداق همین مسئله است که پروردگار عالم امر کرده شما در مجالس حضرات باشید. علامه محمّد تقی مجلسی، هم همین را بیان میفرماید.
این را به شما بگویم اگر بناست امتحانها شویم، به اندازه حضورمان سربلند بیرون میآییم. چون بلا عندالله تبارک و تعالی، ابتلا و امتحان است. خدا که بد بندهاش را نمیخواهد. مگر میشود آن خدایی که کریم است، رحیم است، غفور است، آن خدایی که نه تنها کریم و رحیم و غفور است، مبدّل السیئات بالحسنات است، بد بنده اش را بخواهد؟! لذا بلا به معنی بدی نیست، به معنی امتحان است که گاهی ما طاقت نداریم و گاهی هم اعمال خود ما باعث امتحان میشود، امّا به خاطر این حبّمان، خدا آن امتحانهایی را که ما تحمّلش را نداریم، برمیدارد. «و لا تحمل علینا اصرا کما حملته من قبل». عذابها و بلاهایی که بناست بیاید، به اندازه حضور ما در این مجالس برداشته میشود.
البته بنده مطلبی را میخواهم بیان کنم که از باب شکر نعمت است که شاکر نعمت بشویم، نه از باب این که نعوذبالله غرّه برویم و خراب کنیم و عُجب، ما را بگیرد و آن اینکه حتّی خیلیها مدیون حضور شما و همین اشکهای شما در این مجالس هستند. خیلیها - که إنشاءالله خدا در نسلمان قرار ندهد - اصلاً حواسشان به این مراسمها نیست، حرمت نگه نمیدارند و نمیدانند حیاتشان را مدیون این حضرات هستند و خدا اینقدر این اهلبیت(ع) را دوست دارد که خشم آنها، خشم خداست. البته در ابتدا بیان کردم که صله ارحام رفتن و دید و بازدید، خیلی هم عالی است، ولی اینها بحثش جداست.
لذا موقعی که این مجالس با به ظاهر اعیاد دنیوی تلاقی پیدا میکند - گرچه به قول مولیالموالی(ع)، عید حقیقی، آن موقعی است که انسان گناه نکند - محبّین اهلبیت(ع) را به حضور در این مجالس امتحان میکنند و این، لطف خداست.
پس فرمودند: همین مطلب، یکی از نشانههای تقواست، « أن لَا یَفْقِدُکَ مِنْ حَیْثُ أَمَرَک» که یک موقعی خدا تو را در آنجایی که امر کرده باشی، مفقود نبیند. لذا تقوا، درجات دارد و یکی از مصداقهای تقوا، همین حضور در مجالس اهلبیت(ع) است، به خصوص برای جوانهای عزیز و فرزندان عزیزم.
خیلی مهم است که جوان، بالاخره در آن بحبوبه جوانی و حالاتی که دارد؛ عشق و محبّتش به اهل بیت(ع) عامل شود که آن به ظاهر تفریحها را رها کند و به این مجالس بیاید.
گرچه تفریح، فی ذاته بد نیست و اصلاً ذوالجلال و الاکرام، همه این خلقت را برای من و شما قرار داده، «سخّر السموات و الارض». چه کسی میگوید: صحرا، بد است؟! چه کسی میگوید: دریا، بد است؟! چه کسی میگوید: جنگل، بد است؟! چه کسی میگوید: باغ، بد است؟! خیلی هم عالی است، اتّفاقاً انسان در این مکانها میرود که قدرت خدا را ببیند. این دریای با عظمت، کوهها، جنگلها، صحراها و ...، همه، قدرت پروردگار عالمند و هر کدام بالجدّ عظمت و قدرت خدا را به ما نشان میدهد، «خلق الخلائق بقدرته» و هیچ اشکالی ندارد.
ولی معالأسف، برخی از انسانها وقتی به آنجا میروند، حالات حیوانی در آنها بروز پیدا میکند و به جای اینکه بروند از این صحرا، دریا، کوه و جنگل استفاده کنند، قدرت خدا را ببینند و نشاط روحی پیدا کنند؛ تصوّرشان این است که اگر کنار دریا بروند، نعوذبالله حتماً باید گناه کنند!
نمیدانم چطور است پایشان را که از شهر بیرون میگذارند، یک حالی به آنها دست میدهد که دیگر حجاب رعایت نشود و یک حال حیوانی در آنها غلبه پیدا میکند و نعوذبالله امالخبائث بنوشند و ... . بارها بیان کردم که هر چه هست، در این أمّ الخبائث است. این مطلب در روایات، خیلی کوبنده است، به قدری که فرمودند: جواب سلامی که واجب است و حتّی اگر کسی برای نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را در نماز بدهد - البته خوب است که انسان، سلام نکند و نمازگزار را به تکلّف نیاندازد - و اگر گفت: سلام علیکم، او هم باید بگوید: سلام علیکم، اگر گفت: سلام، او هم بگوید: سلام، مثلاً دارد می-گوید: «صراط الذین انعمت ...»، در همان زمان کسی سلام میکند، جملهاش را تکمیل کند و بگوید: «... علیهم»، بعد جوابش را بدهد و دومرتبه نمازش را ادامه دهد، «... غیر المغضوب علیهم». امّا میگوید: جواب سلام کسی را که شرب خمر میکند، در هیچ حالتی نباید بدهید. اگر میدانید کسی اهل شرب خمر است، نباید به او لبخند بزنید، بلکه وقتی او را میبینید، باید عبوس باید باشید؛ چون خیلی چیزها از همین مشروب به وجود میآید.
آنوقت نمیدانم چه حالی است که بعضی معالأسف تصوّر میکنند وقتی بیرون میروند، باید این کارها را بکنند و خود را تخریب کنند که حتّی دیگر طوری بشود که عرصه برای اهل تقوا و مؤمنین هم تنگ شود و نتوانند از این دادههای الهی به انسان، بهره ببرند و به آنجا بروند. در حالیکه اصلاً پروردگار عالم فرموده: «سیروا فی الارض». البته فرموده: انسان به عاقبت ظالمین و کافرین نگاه کند و عبرت بگیرد.
*هیچ روزی نحس نیست، نحوست ایّام به واسطه اعمال انسانهاست!
مثلاً انسان دلش میخواهد در طبیعت برود، امّا جدای از این مطلبی که به عنوان خرافات برای روز سیزده درآوردند. اصلاً حتّی اگر بگوییم فاطمیه نبود و برعکس مثلاً ولادت حضرات معصومین(ع) هم بود، امّا اگر کسی به این عنوان بیرون برود که میخواهم نحوست روز سیزده من را نگیرد، این، یک چیز خرافی است که آن هم در این عصر پیشرفت علم، واقعاً خندهدار است. اصلاً نمیشود ایّام پروردگار عالم نحس باشد، نحوست هم اگر باشد، از انسان و از افعال و کردار خود ماست و إلّا پروردگار عالم نستجیربالله یومش را یوم نحس قرار میدهد؟! اگر نحوستی باشد، خود ما این را انجام دادیم. اگر در تاریخ هم میبینیم که بعضاً بعضی از بزرگان یک روزی را عنوان میکنند که مثلاً امروز برای ما نحس بود؛ یعنی یک عدّه آن را نحس کردند، نه ذوالجلال و الاکرام!
همین علّامه محمّدباقر مجلسی عاشورا را به عنوان «یومٌ نحس» میداند و بعد میفرماید: «نحس من الأمّة» از امّت، این نحس آمده و این روز، نحس شده است. روز خدا، روز خداست، امّا نحوستش به واسطه فرح و شادی آن-هاست که حجّت خدا و امام همام را به شهادت رساندند و بعد هم شادی کردند، «یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان» و إلّا ایام که نحوست ندارد.
به خصوص جوان، این حالات را طلب میکند، امّا اینکه شما آمدید، خودش نشانه تقواست. در ادامه آن روایت شریف میفرمایند: «وَ لَا یَرَاکَ اللَّهُ حَیْثُ نَهَاکَ» نشانه تقوا این است که خدا تو را در آنجایی که نهی کرده است، نبیند. خدا از مجلس گناه نهی کرده، تو را در آنجا نبیند.
خوب شد که این اسم روز طبیعت را گذاشتند. امّا اگر به عنوان سیزده به در باشد، جدّاً هرکس هرجا برود، ولو به صورت ظاهر گناه نکرده باشد، از جاهایی است که پروردگار عالم نهی کرده. چرا؟ چون فرمودند: «إنّما الاعمال بالنیّات». شما دستتان نجس شده و یا غسل بر گردن شما هست، ولی اگر در دریا شیرجه بزنید، امّا نیّت غسل را نکنید، هزار بار هم شیرجه بزنید و بالا بیایید، فایده ندارد. پس نیّت، خیلی مهم است.
لذا اگر کسی به عنوان سیزده به در برود، طبعاً مصداق همین مطلب است. چون خداوند نهی کرده و شما رفتید. امّا اگر به عنوان دید و بازدید و دیدن طبیعت برود، ایرادی ندارد، امّا همان را هم باید در این ایّام، حرمت بدارد. کما اینکه الحمدلله در همین نوشتهجات و پیامکها، دیدیم که حرمت نگه میدارند.
*راه تشدید حبّ اهل بیت(ع)
خدا گواه است به بیبی دو عالم، آن عنصر شجره طیبه خلقت، عصمتالله الکبری، حجّت علی حجج الله، حضرت نیّره عظمی، فاطمه زهرا، زهره زهرا؛ عذاب و بلاها به واسطه حضور شما برداشته میشود. این حرمت نگهداشتن، غوغاست. ضمن اینکه حبّ را هم بیشتر میکند.
این مطلب را که بیان کردم، از خودم نیست. محضر یکی از اولیاء الهی بودیم، آن موقع محرم در عید افتاده بود. ایشان فرمودند: حضور در این مجالس، عامل میشود حبّی که دارد کمرنگ میشود، شدّت بگیرد. وقتی محرّم و صفر و فاطمیه در این اعیاد ظاهری و شادیها میافتد؛ محک خداست که اگر حُبّم دارد کمرنگ میشود، آن را پررنگش میکند و ثمرات این حبّ را خودتان متوجّه میشوید. طوری میشود که وقتی این حبّ، پررنگ شد، تا اسم حضرات معصومین(ع) آمد، تا گفتید: «یا زهرا»، قلبتان دگرگون میشود. تا گفتید: «یا حسین»، حالتان متغیّر میشود. این اسماء الهی، شیرینی دارد. مگر در زیارت جامعه کبیره نمیخوانیم: «و ما أحلی اسمائکم»؟ حبّ، بیشتر میشود و این حال هم بیشتر میشود.
امّا اگر خدای ناکرده، نعوذبالله رعایت نکردیم، حرمت نگه نداشتیم، این حبّ را کمرنگ میکند. خوب میتوانید دوازدهم بیرون بروید یا پس فردا بیرون بروید. حداقل یکی دو روز را حرمت نگه داریم. نمیخواهم بگویم که اصلاً نروید، خیر. امّا حتماً امروز که شب شهادت است، باید بروید؟! عنوانش را هم سیزده به در بگذارید!
عزیزان! خوب است به هم تذکار بدهیم. یکی از مصداقهای امر به معروف همین است که انسان به خوبی به فامیل، دوستان، آشنایان و همسایه بگوید که بیایید رعایت کنیم. یک روز است، آنوقت ثمراتش، تشدید حبّ است. اگر خدای نکرده رعایت نکنیم کم کم این حبّ از بین میرود و دیگر برای ما مهم نیست.
یک آقایی قبل از سال نو با ما تماس گرفت، گفت: ما هشتم فروردین عروسی داریم. بیچاره نمیدانست. گفتم: عقد در روز عاشورا هم عیبی ندارد که دو نفر نامحرم به هم محرم بشوند. امّا او گفت: عقد نیست، عروسی داریم. یکی هم روز یازدهم عروسی دارد. گفت: حالا به ما گفتند فاطمیه است. گفتم: مگر در تالار نیست، به شما نگفتند؟ گفت: تالار به ما گفت: آن زمان، فاطمیّه نیست، فاطمیّه از پانزدهم به بعد است. از این طرف اجازه میدهند. از آن طرف اینها هم برای اینکه سالنشان پر شود، چه لقمههایی میخورند که همه اینها اثر میگذارد. بالاخره این مراسم شادی است و خیلی از طربهایی هم که معالأسف حرام است، به وجود میآید. لذا اصلش اگر آن حال باشد، غلط است. امّا او میگفت: چه کنیم؟ این روی نطفه اثر نمیگذارد؟ گفتم: مگر میشود نگذارد؟! عالم، عالم اثر و مؤثّر است، مگر میشود نگذارد؟
حضور شما در مجالس اهل بیت، چه اینجا، چه هرجا، اثر ندارد؟! حبّ اهلبیت(ع) را زیاد میکند و اثر دارد. امشب را هم بگویید: بیرون رفته، خسته شده، در ترافیک هم مانده، مجلس اهلبیت(ع) را نمیآید. مسجد محل خودش، هر جا، نه اینکه بگوییم: منظور فقط این مجلس است، نه، هر جا، دیگر مجلس اهل بیت نمیآید. میگوید دیگر حالا یک سیزده به دری بود، چکار کنیم؟!
او بیچاره است. اثر میگذارد، هر کس هر چه میخواهد بگوید، ولی ما که نمیتوانیم چیزی نگوییم، تبلیغ نکنیم، تکلیفمان است که بگوییم. شاید بعضی از حرفها خوشایند خیلی از افراد نباشد، شاید بعضیها که نمیفهمند ما را امّل بدانند، عیبی ندارد، ما به این امّل بودنمان افتخار میکنیم، بگذار اینهایی هم که متجدّدند، به متجدّد بودنشان افتخار کنند. امّا خدا گواه است که اثر دارد.
*دو رکعت نماز شکر به خاطر شرکت در مجالس فاطمیّه سال جدید
ای کاش میشد بعضی از چیزها را بیان کرد. چون معالأسف اینقدر ذهنها خراب است که لب به سخن باز کنی، میگویند او منظوری دارد، خدا گواه است، والله، بالله، تالله نه، امّا دلم میسوزد، یک چیزهایی وجود دارد که باید گفت. فقط همینقدر عرض کنم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که خدا گواه است، همین امشب دو رکعت نماز شکر بخوان که خدا به تو اجازه داده و این حبّ بر امور دنیا پیروز شده. نگویید ما که همیشه اینطور هستیم، این طور باشد غرّه میرویم و این، عُجب میآورد. اگر عجب آمد، یک موقع خدای نکرده نعوذبالله من و شما هم نگاه میکنیم، میبینیم من که مجلس فاطمیّه میرفتم، دیگر در این مجالس نیستیم.
اینکه میگویم: نماز شکر بخوانید، چون واقعاً جای شکر دارد و این لطف خداست. این هم قاعده لطف است که پروردگار عالم امشب من و شما را کشانده و به مجلس زهرای اطهر آورده.
خدا کند که امشب، حضرت حجّت، خودش به دل سخنرانان عزیز بیندازد که این مطلب را بگویند، ولو شده بعضیها این مطلب را بیان کنند. دلیلش هم این است که وقتی شما هم فهمیدی که امشب آمدنت، با شب های دیگر، فرق میکند، حالت هم متغیّر میشود و حبّت هم بیشتر میشود. تفاوت دارد.
من دیشب اصفهان منبر بودم، امروز غروب تهران رسیدم، در آنجا هم مصلّی پر شده بود، فکر نمیکردم اینقدر جمعیت بیاید، باورم نمیشد، آنجا هم گفتم حتماً امشب نماز شکر بخوانید. گفتم: من طلبه کوچک، خاک پای شما هستم، ولی این را به عنوان خواهش عاجزانه یا حتّی شده امر هم بگیرید (چون اگر بگویم: خواهش، انجام نمیدهید، امر بگیرید) و دو رکعت نماز شکر بخوانید. جمعیّت چند هزار نفری، زن و مرد، آمده بودند.
همین است دیگر، همین حبّ اهل بیت است که کشور ما را نگه داشته است. به تعبیر عامیانه ما سوراخ دعا را گم نکنیم. اگر این مملکت ما قدرتی پیدا کرده، همین حبّ اهل بیت است و الّا در جنگ سلاح که نداشتیم، امام المسلمین، حضرت آقا هم در خطبههای نماز جمعه فرمود که سیم خاردار میخواستیم از چین بگیریم، باید از شوروی سابق باید اجازه میگرفتیم و به تعبیر عامیانه یک باجی به آنها میدادیم. امروز میبینیم سلاح های آنچنانی با بردهای قارهپیما داریم. هر که هر چه میخواهد بگوید، هیچ ایرادی ندارد، ما وقتی داریم موشک به هوا میفرستیم، عالم در دست ماست و به حول و قوّه الهی، به عنایت آقا جانمان، حضرت حجّت، دیگر نمیتوانند نگاه چپ به ما کنند، مگر اینکه فتنه داخلی درست کنند. یک دلیل اینکه نمیتوانند هم همین حبّ شما و حضور شماست.
بعضی چیزها را نمیشود خیلی باز کرد، امّا اگر بنا باشد که یک عدّه به خاطر افکار شیطانی خودشان جنگهای داخلی راه بیندازند، به خاطر همین حضور شما در مجلس اهل بیت(ع)، نمیتوانند.
*ازدیاد نسل، راهی برای جلب خشنودی حضرت حجّت
حالا که کار به اینجا کشید، بگذارید همین اول سال بگویم که همین امشب از بیبی دو عالم(س) بخواهید که نسلمان زیاد شود. دعا کنید. من سر بسته اعلان خطر میکنم، البته من قبل از اینکه حضرت آقا بفرمایند، علن عرض کردم. از مکه مکرمه آمدم و بر منبر عرض کردم که یکی از آقایانی که میدانیم با حضرت در ارتباطند، گفتند: حضرت به شدّت از دست ما ناراحت است و نگران است. یک عدّه گفتند: اینها مخالف منویّات حضرت آقاست و عرض کردیم که اتّفاقاً خود حضرت آقا هم میخواهد و در خفا به مسئولین میگوید، منتها کسی انجام نمیدهد.
سعی کنید نسل زیاد شود. جوانهای عزیز، زود ازدواج کنید. اگر میخواهید قلب بی بی دو عالم(س) از شما راضی شود، زود ازدواج کنید. محبّین اهلبیت(ع) نسل را زیاد کنید. اگر میخواهید این حبّ برایتان کار درست کند، کارهای آنچنانی، این عرایض بنده که را اوامر بزرگان است، گوش دهید.
این مطلب را عملیاتی کنید. نسل باید زیاد شود، بگذارید این حبّی که حضرت حجّت هم امضاء کرده و من و شما به اینجا آمدیم، بیشتر شود و حضرت حجّت هم بیشتر دعایمان کند. فریبِ اینکه میگویند تربیت و ... را نخورید، من و شما مگر چه بودیم، خانوادههایی که هفت، هشت، ده تا بچّه داشتند، صبح تا شب هم بیرون بودند، این لباسِ آن را میپوشید، آن لباس این را میپوشید، بچّه دوساله کمی که بزرگ میشد، لباس داداشش که چهار ساله بود را میپوشید و ... . این حرفها را نزنید که نمیشود، چرا نمیشود؟! همه هم مانند گلهای خوبی رشد کردند.
از همشهریهای ما یک آقایی مش اسماعیل زالی بود که ایشان هجده بچّه داشت. بعضی اوقات اسمهایشان را قاطی میکرد و آنها را نمیشناخت، امّا همه بچّهها، دختر و پسر گل، یکی از دیگری گلتر هستند. دو تا از بچّههایش هم شهید شدند.
اینها فریب ابلیس و شیاطین جنّ و انس است، فریب نخوریم، هوشیار باشیم. به این شب باعظمت، شب شهادت، خدا را گواه میگیرم و باز با صدق قلب قسم میخورم، والله تالله بالله هر کسی فرزند بیاورد حضرت حجّت از او خشنود میشود. قسم جلاله خوردم، فرزندانتان را بیشتر کنید، دو فرزند دارید، سه فرزند کنید. چهار فرزند دارید، پنج فرزند کنید. نگران نباشید، یک جای دیگری نگرانی دارد که الآن متوجّه نیستیم، مجبورم سربسته یک چیزهایی بیان کنم. حالا را نبینیم، یک موقعی بیدار می-شویم که دیگر کار از کار گذشته است و آن وقت آن کسانی که فتنهگر هم هستند، معالأسف به ظاهر زخمخورده از این نظام مقدّس هم هستند، امکان دارد با یکی دو رأی روی کار بیایند و دیگر آن طرفیها را هم ... .
عزیز دلم! ما فقط جلوی پایمان را نبینیم، افق دیدمان را وسیع کنیم، یکی از خصایص اهل تقوا، این است که افق دیدشان را وسیع میکنند. مگر شما اهل تقوا نیستید که شما را به اینجا آوردند؛ چون بیان کردند: «التّقوی أن لَا یَفْقِدُکَ مِنْ حَیْثُ أَمَرَک وَ لَا یَرَاکَ اللَّهُ حَیْثُ نَهَاکَ».. پس الآن را نبینید، خطر هست، میخواهید امشب را امضاء کنند، فرزندانتان را زیاد کنید. گناهی داشت پای من باشد، بگویید که فلانی گفته است و ما میرویم انجام میدهیم، خدا شاهد است عنایت میکنند.
پس عنوان این مجالس، مجالس تقوا هم هست، هم حبّ است و هم تقوا، وقت گذشت میخواستم ورود پیدا کنم راجع به اینکه عصمت الله الکبری که یکی از القاب آن حضرت است، یعنی چه که به فضل الهی فردا بیان میکنم.
*امّت چه کردند؟!
«السّلام علیک یا فاطمة، یا بنت محمّد(ص)»
اینکه میگویم هوشیار باشیم، همین است. یک سؤال: حضرات معصومین(ع) خودشان عاملند و مثل من بدبخت نیستند. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه فرمودند: به خدا قسم شما را امر به کاری نکردم الّا به اینکه قبل از آن، خودم انجام دادم و شما را از کاری نهی نکردم الّا به اینکه ابداً نزدیک او نشدم. معلوم است دیگر معصوم هستند، از جمله مطالبی که آن حضرات دارند این است که سنّت پیامبر عظیمالشأن را رعایت کنند و اتّفاقاً بارها هم عرض کردم، من به آنها اهل سنّت نمیگویم، اهل جماعت میگویم، شاید خیلی از آقایان بگویند: اهل سنّـت، ولی من قائل نیستم. ادّله و براهینش را هم بیان کردهام، سنّی حقیقی ما هستیم.
اتّفاقاً در درس خارج اصولمان دو سالی وعدهای داده بودیم که راجع به اجماع صحبت کنیم، امسال موفّق شدیم شروع کردیم اجماع را مفصّل بیان کردن، یک نکتهای عرض کردم، گفتم: مگر نمیگوییم کتاب، سنّت، اجماع، عقل. راجع به همین سنّت گفتم: ما میگوییم: کتاب، سنّت و ...، پس ما سنّی هستیم. یک دلیل و برهانش همین است.
سنّی حقیقی ما هستیم. ما با سنّت کار داریم، اتّفاقاً اکثر مطالب هم سنّت است؛ چون کتاب بما هو کتاب توضیح نداده، مثلاً «اقیموا الصلوة» یا «وارکعوا مع الراکعین» است، امّا حتّی عنوان اینکه تعداد رکعات چطور باشد را بیان نکرده است. وقتی ما میگوییم نماز صبح، دو رکعت است؛ چون سنّت پیامبر است و بیان شده: «ما آتاکم الرسول فخذوه» هر چه پیامبر گفت، از او بگیرید. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، پیغمبر نماز را این طوری خوانده، خوب ما هم میخوانیم. پیغمبر گفت: نماز صبح دو رکعت است، میدانیم که این از ناحیه الله است. پروردگار عالم بیان کرده و او هم من ناحیه الله بیان میکند. «ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی» همه وحی است، لذا میبینیم در قرآن نیست. اجماع هم گفتیم: باید بر پایه سنّت باشد. حالا ادلّه و براهینی داریم که هنوز هم داریم راجع به اجماع بحث میکنیم.
امّا بحثم اینجاست: طبیعی است این حضرات به سنّت بهتر هم عمل میکنند، امّا سؤال اینجاست چه شد که بی بی دو عالم(س)، حضرت عنصر شجره طیبه خلقت، وصیّت کرد و گفت: علی جان! غسّلنی بالیل، کفّنّی بالیل، دفّنی بالیل، چه شد که فرمود حتّی شب غسلم بده، شب کفنم کن، شب دفنم کن، این امّت چه کرد که این طور حضرت باید ناله بزند و درخواست کند که به وصیتم عمل کن و مرا حتماً در شب دفن کن؟! چه کردند؟!
«السّلام علیک یا فاطمة، یا بنت محمّد(ص)»
ارسال دیدگاه