به گزارش مازنداصناف؛ نزدیک شدن به ایام اربعین حسینی بهانهای شد تا سراغی بگیریم از کسی که بیش از هفت دهه از عمرش را در زمینه دوخت و طراحی پرچمهای مذهبی گذاشته است و جوانی و سوی چشم هایش را در این راه گذاشته است.
صدای چرخ گلدوزی تنها پرچمدوز مازندران یکی از قدیمیترین صداهایی است که در حوالی میدان ساعت و در کوچه سردار ساری هر روز شنیده میشود و این پرچمها سالها است که زینتبخش مجالس ائمه اطهار در مناسبتهای عزا و جشن معصومین (ع) میشود.
هر چند در این روزها دیگر پرچمدوزی جای خودش را به بنرهای چاپی امروزی داده است اما هنوز این پرچمها، مشتاقان خاص خودش را دارد و هیچ چیز نمیتواند جای اصالت و معنای این پرچمها را در مراسمات مذهبی بگیرد.
برای مصاحبه با تنها پرچم دوز مازندران راهی میدان ساعت میشوم، بارها از جلوی مغازهاش رد شدم اما نشده بود که با او گپ و گفتی بزنم و در دلم امیدوارم که استاد علیشاهی، فرصت و حوصله گفتوگو با من را داشته باشد.
وقتی به درب مغازهاش رسیدم روی صندلی جلوی مغازه نشسته بود و وقتی خودم را معرفی کردم به گرمی از من استقبال کرد و برای گفتوگو مرا به داخل مغازه کوچک اما پر برکتاش دعوت کرد.
وارد مغازه استاد علیشاهی که میشوی بوی نخ و پارچه تمام فضا را پر کرده است، در راهرو مغازه پر است از تسبیح، مهر، چفیه و پرچمهای منقش به نام اهل بیت(ع)؛ آخر مغازهاش هم یک میز و یک چرخ گلدوزی است که سالها است در پشت آن، به حب اهل بیت(ع) نقش روی پارچهها میزند، هنرمندی که اولین بار کارش را در ۸ سالگی شروع کرد و اکنون سالهاست که طرحها و نقشهایش در بسیاری از مساجد، امامزادگان و حرم اهل بیت(ع) از مشهد و قم گرفته تا کربلا معلی، جا گرفتهاند.
« علی حب علیشاهی» از جمله هنرمندان عاشقی است که حالا همه او را به عنوان تنها پرچم دوز استان مازندران میشناسند و کمتر کسی است که دیگر او را نشناسد.
در همان بدو همکلامی با این استاد به سادگی در می یابی که چقدر اهل دل و با صفا است و این خاصیت خادمی و انس با اهل بیت(ع) است که در او به وضوح میبینی.
پس از خوشوبش به گپ و گفت با او نشستم تا از خود و حرفهاش برایمان بگوید که در ادامه شرح آن را میخوانید:
بلاغ: آقای علی شاهی لطفا ضمن معرفی، بفرمایید چه شد که وارد حرفه پرچم دوزی شدید؟
حب علیشاهی: اسم اصلی من علی است اما سالها است که همه مرا با نام «حب علیشاهی» میشناسند؛ من اصالتا متولد مازندران و شهر ساری هستم، اما از آنجا که عمه من که در مشهد زندگی میکرد و اولادی نداشت، از پدرم درخواست که من با آنان زندگی کنم.
من پس از رفتن به مشهد، روزها درس میخواندم و عصرها در مغازه استاد علیاصغر گلدوزیان مشغول به این حرفه شدم؛ آن زمان تنها ۸ سال سن داشتم و از آن زمان تاکنون، دستگیره چرخ پرچم دوزی در دستان من است و دارم کار میکنم.
من تاکنون سه تا چرخ کار عوض کردهام و بیش از ۷۰ سال است که خادمی این خاندان را میکنم.
بلاغ: پرچم دوزی در کدام استانهای کشور رونق دارد؟
حب علیشاهی: در استان مازندران که تنها من هستم اما در کشور این حرفه در تهران و مشهد، رواج دارد.
چون من اهل مازندران بودم پس از خدمت سربازی، بزرگان من نگذاشتند من به مشهد برگردم و در همینجا ماندم و حرفه خود را دنبال کردم.
این چرخ یک فرمان دارد که دست من است و لذا آموزش آن به افراد با این چرخ بسیار سخت است؛ اما چرخهای پیشرفتهای به بازار آمده است که همزمان چند نقش مشترک را روی چند پارچه میزند.
من نیم قرن است که در همین مغازه در کوچه سردار میدان ساعت ساری مشغول فعالیت هستم.
بلاغ: چرا این حرفه در مازندران و کشور کمرنگ شده است؟
حب علیشاهی: اگر این حرفه پرچمدوزی که الان تنها من مشغول کارش هستم، چند نمونه دیگر در استان بود این حرفه اکنون در استان مازندران بنظر کسی، کمرنگ نمیآمد؛ چون یک نفرم و یک دستگاه که ۵۰ سال است در همین مغازه با آن کار میکنم بنظر بقیه این حرفه در استان کمرنگ است.
اما برای شخص من که این حرفه را در استان به تنهایی مشغول فعالیت هستم تاکنون هیچ کمرنگی ندیدم و در هر روزی، چند کار توسط مشتریان به من سفارش داده میشود که برای منقش کردن نام ائمه اطهار روی پرچم یا سفرههای جلسات هئیات خانگی و مذهبی است.
البته در ایام محرم، کار رنگ و بوی دیگری میگیرد و سفارشها چندین و چند برابر میشود؛ سفارش کار از پرچم اهل بیت(ع) گرفته تا سربند و بازوبند بسیار فراوان است و به هر حال با همین یک دستگاه من از خداوند شاکرم که هنوز که هنوزه، بیکار در مغازه ننشستهام.
آدمی در سن من که اکنون حدود ۸۶ سال سن دارم به ندرت بیمار شدهام و تنها باری که در طی این چند سال خادمی برای اهل بیت(ع) بیمار شدهام، عمل جراحی قلب بوده است و آن هم بخاطر اینکه، حرفه پرچم دوزی یک حرفه نشسته و بدون تحرک است.
البته با وجود اینکه مغز و ذهنم دائما مشغول این کار است اما در خودم هیچ خستگی نمیبینم و هیچ نارضایتی از کارم ندارم؛ چرا که خدا همان گونه که ائمه اطهار(ع) را دوست دارد، من را که علاقهمند به این خاندان هستم نیز مورد محبتش قرار داده و هرگز سفره من به خاطر نام معصومین و ائمه اطهار(ع) خالی نیست.
بلاغ: آیا سفارشات شما محدود به مازندران است یا اینکه از اقصی نقاط کشور هم سفارش دارید؟
حب علیشاهی: جدا از استان مازندران از سایر استانهای کشور نیز بعضا سفارش دارم.
عمده مشتریان من مساجد، تکایا، امامزادهها، هیئات خانگی و مذهبی و حتی سفارش برای نوشتن نام ائمه روی سفره عقد و جلسات خانگی است.
بلاغ: آیا تاکنون کسی ابراز علاقه برای آموختن این حرفه را نزد شما داشته است؟
حب علیشاهی: خداوند مشیت ندانست که به من فرزند پسر عطا کند و دارای ۴ فرزند دختر هستم که اکنون ازدواج کردهاند.
البته دختر بزرگترم به این حرفه، علاقهمند شد و کمی هم یاد گرفت اما از آنجا که ادامه کسب و کار این حرفه در بازار برای او سخت بود، ادامه نداد.
بلاغ؛ از بین پرچمدوزیهایی که تاکنون داشتهاید کدامیک برایتان خاطرهانگیزتر بوده است؟
حب علیشاهی: یک پرچم بزرگ قرمز رنگی بود که روی آن کار کردم و روی گنبد حرم امام حسین(ع) قرار گرفت.
سفارشات بسیاری برای حرم ائمه و اماکن متبرکه به من داده میشود، پرچمهایی که بعضا بالغ بر ۶ متر بود و حتی برای حرم حضرت معصومه(ع) نیز دوختهام.
بلاغ: طی این سالها قطعا خاطرات ارزشمندی برایتان به یادگار مانده که دوست داریم چند مورد را برایمان بازگو کنید:
حب علیشاهی: شاید برخیها بعضی چیزها را قبول نداشته باشند و بگویند خرافات است اما همین پارچه سبزی که اکنون زیر دست من است توسط یک زوج جوان به من سفارش داده شد که قبل از سفارش به من گفتند: آدرس مغازه شما را امام زمان(عج) به ما داده است و از شما میخواهیم روی این پارچه یک نام الله و یا مهدی(عج) بزنید که در دوطرفش دو نام الله کوچک باشد؛ اگر فردی جوانتر از من اینجا نشسته بود پیش خود میگفت این آدم خرافاتی است اما بنده به آنان گفتم با کمال میل میپذیرم.
من الآن با رضایت تمام دارم این پارچه را میدوزم و حرفشان را قبول کردم.
یک ماه قبل، یک مشتری خانم با پسر ۲۱ سالهاش وارد مغازه من شدند، از من خواست تا برای پسرش یک پارچه با نام ابوالفضل(ع) بدوزم؛ رفتم که از آن پسر بپرسم که نخ پارچه، چه رنگی باشد، متوجه شدم که نمیتواند حرف بزند، مادرش گفت این فرزندم پس از چند ماه از تولدش دیگر نتوانست حرف بزند و بیشتر حضرت ابوالفضل(ع) را دوست دارد و هر کجا اسم یا تصویر منتسب به حضرت ابوالفضل(ع) را میبیند با دو دستش میگیرد و روی صورتش میگذارد.
من این پارجه را برای این مادر و فرزند دوختم و به آنان تحویل دادم، البته قیمتی هم تعیین نکردم و گفتم هر چقدر که دادید خدا برکت دهد؛ چند روز از این ماجرا نگذشته بود که اول صبح دیدم این خانم با پسرش با یک پاکت شیرینی وارد مغازه من شد و همان پسر به من سلام کرد و گفت: من خوب شدم و حضرت ابوالفضل(ع) مرا شفا داده است.
من معجزات زیادی از این دست را در طول دو دههای که در مشهد فعالیت میکردم، دیدم؛ ائمه اطهار، حی و حاضرند و وجود دارند، ما باید قلب خود را پاک کنیم.
بلاغ: در طی این ۷۰ سال چند تا پرچم دوختید؟
حب علیشاهی: طی این سالها بالای یک میلیارد پرچم، سر بند، بازوبند، سفره و پارچه دوختهام؛ برخی از روزها، روزی ۲۰۰ سربند چند ۱۰ پیراهن و پرچم با این دستگاه میدوزم.
هر روز صبح که وارد مغازه میشوم بعد از نام خدا و توکل به او، یک حمدوسوره میخوانم و سپس وضو میگیرم و پشت دستگاه کارم مینشینم؛ چرا اسماء متبرکه را روی این پارچهها میدوزم.
بلاغ: پرجم دوزی در ایام محرم چه تفاوتی با سایر ماههای سال دارد؟
حب علیشاهی: در ایام محرم کار کردن خیلی جلوه دارد، حقیقتا جلوه دیگری با سایر ماههای سال دارد؛ نه اینکه در این ماه، دَخلت پُر تر از سایر ماههای سال میشود؛ همین که در این ماه به من محول میشود که نام ائمه اطهار(ع) را برای خیمههای عزا بنویسم برایم ارزشمند است.
من در این ماه برای انجام سفارشها، نرخی تعیین نمیکنم و سالهای سال است که در ایام محرم و صفر برای مشتریان نرخی تعیین نمیکنم و این برکت زندگی من است.
بلاغ: بزرگترین پرچم دوزی که داشتید چه سفارشی بود؟
حب علیشاهی: بزرگترین و سختترین سفارش کار به من مربوط به امامزاده عباس(ع) ساری بود که آقای خرسند به من سفارش داده بود.
جدای از نام اهل بیت(ع) تصویر امامزاده نیز روی این پرچم کار شده بود که سالها در سر درب ورودی حرم نصب شده بود و حالا دیگر نیست.
بلاغ؛ در پایان اگر حرف ناگفتهای دارید در خدمتتان هستیم
حب علیشاهی: همسر من سال گذشته به علت ابتلا به بیماری کرونا در گذشت و نبود او برای من بسیار سخت است.
در تمام دوران زندگی با او هرگز ناملایمتی و نامهربانی از او ندیدم و ۴ فرزند خوب برای من تربیت کردند که اکنون در سن پیری از من مراقبت میکنند.
امیدوارم خداوند در آن دنیا او را بیامرزد و قرین رحمت الهی قرار گیرد.
استاد علیشاهی، موقع خداحافظی رو به من کرد و گفت: خبرنگاران زیادی نزد من آمدند اما ماندگارترین آن برای من مصاحبه با خبرنگار فقید رادیو آقای کریم سلمانپور بود که متاسفانه در ایام کرونا او را از دست دادیم.
هنوز یادم هست که آقای سلمانپور با چه شوقی نزد من آمدند و با هم در مورد این حرفه، صحبت کردیم؛ روحش شاد باشد.
با استاد علیشاهی که خداحافظی کردم هنوز پشت میز کارش نشسته بود؛ صدای چرخ گلدوزیاش در کوچه سردار میپیچد؛ نخ زرد روی پارچه سبزی که در وسطش نام مهدی(عج) دوخته شده حالا دارد نقشی از نام الله را روی خود میبیند…
من دورتر شدهام اما سوزنها گویی دارند ذکر میگویند…
گفتوگو: مجتبی قربانی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه