قاسم‌ها در راهند، علمت روی زمین نمی‌ماند
مجتبي قرباني

قاسم‌ها در راهند، علمت روی زمین نمی‌ماند

<p style="text-align: justify;"><span style="font-size: larger;">روزی در همین بلاد، عباس، علمدار حسین را شهید کردند و حال تو را که علمدار سید علی بودی و بدان، علمت هیچ&zwnj;گاه روی زمین نمی&zwnj;ماند، قاسم&zwnj;ها در راهند و راهت را ادامه خواهند داد...</span></p>

به گزارش مازند اصناف؛ خبرت را شنیدم، خبر آسمانی شدنت را

میان شوک و بغش و گریه ، سر درگمم، گیج می‌زنم، آشوبم
آدینه سیزدهمین روز دی‌ماه، هر چند تلخ طلوع کرد اما غروبی نخواهد داشت و تا ابد جاودانه می‌ماند
 شهادتت مبارک قهرمان.

تو نه سردار نظامی بودی بلکه سردار تمام دل‌های مردم آزاده‌ای،
تو همان سرداری هستی که ژنرال سوری، دکمه‌های روی اورکت‌اَت را با ارزش‌تر از تمام ستاره‌های روی شانه‌اش می‌خواند؛
تو همان سرداری هستی که نفس در نفس رفقای شهیدت داشتی و با وجود تمام این سال‌ها فاصله، راه را گم نکردی؛
راه را گم که نکردی هیچ، ستاره شدی در آسمان سیاه زمانه تا خیلی‌ها راه را گم نکنند!

آری، روزی در همین بلاد، عباس علمدار حسین را شهید کردند و حال تو را که علمدار سید علی بودی و بدان، علمت هیچ‌گاه روی زمین نمی‌ماند، قاسم‌ها در راهند...
آری قاسم سیدعلی، تو را همچون قاسم حسین، ارباً اربا شهیدت کردند به خیال خامی که تو دیگر نباشی، اما تو میلیون‌ها قاسم شدی و هر لحظه تکثیر  می‌شوی...




سردار! همه دنبال تو بودند و اما تو به‌دنبال ولایت و چه خوب، اجر این انتخاب را با مدال شهادتت گرفتی و همانی شد آخر که در خلوت‌ها از خدایت می‌خواستی،



ساده بگویم؟
خیلی ضعیف بودیم در برابر اخلاص و شهامت و صلابتت، آن قدر دوستت می‌داشتیم تا تو را از خودمان بدانیم و خود را پُشت وجود پهناورت، پنهان کنیم!
ما همه به تو تکیه زده بودیم و تو اما تنها به ولایت و تو تمام جای خالی ما را بی منت و بدون آنکه حتی بشناسی‌مان، پر کرده بودی.

آری چه زیبا بود "رُحماءُ بینهم" در کردارت و چه زهر بود برای کفاری که مظهر "اشدا علی‌الکفار" را در قاسم ایرانی دیدن؛

 اشک‌هایت در فراق یاران سفر کرده‌ات از همان دل‌گویه‌های پر بغض‌ات در دوران جنگ گرفته تا به حال، یادمان هست؛
شانه‌های لرزانت در مصیبت‌های اهل‌بیت (ع) همان شانه‌های استواری بود که نه ما، بلکه تمام ملت‌های آزاده و بی‌پناه عالم به آن تکیه می‌زدند...

پدری بودی برایمان، بی پدری سخت است حاجی، خودت دردش را کشیده‌ای، کمرمان شکست سردار،
شهید وطن، سرت سلامت، راهت ادامه دارد، تو برای ما همیشه زنده‌ای چرا که شهدا هرگز نمی‌میرند...

سردار! دل تنگ شده بودی، دلت برای رفقای شهیدت دیگر تاب نداشت، نگفتی وصل تو به یارانت، هجری روی دلمان می‌گذارد ناتمام؟
دلمان همین حالا، برایت خیلی تنگ شده، داغی روی دلمان نشسته است و این حرارت، زیر پرچم ولایت، گام‌هایمان را استوارتر خواهد کرد.

سردار وطن! خونت بی جواب نمی‌ماند و انتقام خواهیم گرفت و بدان از دل قطره قطره خونت، قاسم‌ها از ملک سلیمانی ایران، خواهند رویید و علمت را روی دست می‌گیرند...
انتهای پیام/


ارسال دیدگاه