به گزارش مازند اصناف؛ با افزایش فشارهای اقتصادی و تورم افسارگسیخته و بی نظارت ماه های اخیر، شاخص های اصلی اقتصادی به نقطه جوش رسیدند و همین مسئله بار سنگین گرانی را بر زندگی مردم تحمیل کرد.
نتیجه این وضعیت افزایش بیکاری و کاهش نقدینگی خانوارها بود که خودش را در کاهش فروش معنادار اصناف و حرکت سریع مردم از خرید مایحتاج مورد نیاز به خرید مایحتاج بخورونمیر نشان داد.
درحالیکه آمارهای رسمی کشور در ابتدای سالجاری خط فقر را درآمد زیر 3میلیون تومانی نشان می داد، ناگفته پیداست که به واسطه تغییرات سریع اقتصادی در شش ماه اخیر این خط باید خودش را بالا کشیده باشد و حداقل 200 الی 500 هزار تومان بیشتر شده باشد.
بنابراین دو راه پیش روی خانواده هاست. یا باید ساعات بیشتری کار کنند یا اینکه از نیازهای بسیار ضروری بززند تا بتوانند حقوق خود را تا پایان ماه نگه دارند.
در مازندران وضعیت به مراتب بهتر از نقاط دیگر کشور است. اینجا هنوز بحران آب و ریزگردها و خشکسالی و گرانی موادغذایی به حد انفجار نرسیده است، اما شیب فقیرتر شدن خانواده های مازندرانی نیز افزایش چشمگیری داشته است.
یکی از منابع درآمدی ثانویه مخصوصا در بین مردان یک خانواده «مسافرکشی» است. با به میدان آمد سیستم های جدید حمل و نقل که مبتنی بر فناوری های نوین و برپایه اینترنت برنامه ریزی شده اند، زنان نیز به شکل گسترده تری به شغل مسافرکشی روی آورده اند.
شواهد نشان می دهد که حضور زنان، به ویژه زنان سرپرست خانوار که عموما با حقوق ماهیانه اندک بهزیستی روزگار می گذرانند در تاکسی های برخط افزایش داشته است. زنان سرپرست خانوار که رانندگی بلدند به صرافت افتاده اند تا هم از وقت استراحت خود برای کار استفاده کنند و به هم به این واسطه کسری بودجه ماهانه را جبران نمایند.
حضور زنان سپرست خانوار ـ به ویژه زنان مازندرانی که همچنان رگه های سنت در میان روستاهایش پررنگ است ـ در عرصه های اجتماعی نشانه خوبی است. اینکه آنها تنها به نقش مادری اکتفا نکنند و سعی شان بر این باشد که از توانایی های اکتسابی و ذاتی شان بهره بیشتری بگیرند و به این وسیله اعتمادبه نفس خود را بالا ببرند، مایه خوشحالی است.
اما به شرطی که این انتخاب در شرایطی عادلانه و نرمال صورت بگیرد، نه از روی استیصال و ناچاری. حضور آنها به شرطی موثر و مفید است که بر پایه توانایی هایشان و با تکیه بر علایقشان رخ دهد، وگرنه نه تنها اثری در توسعه اجتماعی و افزایش نقش موثر زنان سپرست خانوار در جامعه نخواهد داشت، بلکه برای خود آنها نیز آزاردهنده است. هرکسی ناچار شود کاری را که دوست ندارد انجام دهد همزمان به خود و دیگران انرژی منفی می رساند، در آن کار پیشرفت نمی کند و نتیجه تلاش هایش همواره نیمه کاره و اخته خواهد ماند.
رانندگی کار بدی نیست، اما برای کسانی که به آن علاقه داشته باشند و از درآمدزایی از این طریق لذت ببرند. نمونه این موارد را می توان در میان راننگان کامیون و اتوبوس دید که رانندگی را عاشقانه دوست دارند و دلشان همواره در هوای جاده ها می تپد.
افزایش حضور زنان سپرست خانوار در تاکسی های برخط بیشتر از روی ناچاری است تا علاقه . این کار شاید کمی به نقدینگی خانواده کمک کند اما در عوض از حضور موثر و معنادار مادر در خانواده می کاهد. مادری که همزمان باید نقش پدر را هم ایفا کند. بنابراین فرزندان را تنهاتر می شوند و زنان را خسته تر و بی حوصله تر. در چنین وضعیتی آنها زودتر فرسوده می شوند و بنابراین نرخ بیماری در میانشان افزایش پیدا می کند. متاسفانه آماری از سلامت زنان سرپرست خانوار وجود ندارد اما به احتمال قوی میزان بیماری در بین آنها از زنان معمولی بیشتر است. زیرا کار بدنی همزمان با فشار روحی و معضلات فرهنگی برای زنانی از این دست می تواند هرکسی را از پا درآورد.
نتیجه آن پول اندکی به خاطر کار مضاعف به دست می آید دست آخر از جیب همان زن برای درمانش بیرون کشیده می شود و این چرخه آنقدر ادامه پیدا می کند که به حیاتی فرسایشی و ناچاری زنان برای ازدواج مجدد می انجامد.
خوشبختانه در 5 سال اخیر اقدامات خوبی در حوزه بهزیستی مازندران رخ داده و آمارها از افزایش اشتغال بر پایه وام های اعطایی و کم بهره بهزیستی به زنان سرپرست خانوار خبر می دهد. وام هایی که بر اساس پایش های عبارت در بسیاری از موارد به خرید اتومبیل برای حضور در تاکسی های برخط یا آزانس ها، پرکردن چاله چوله ها، تسویه کردن بدهی ها و اموری از این دست می انجامد و کمتر می تواند آغاز باشد برای یک کار درست که زندگی آن خانوار را تثبیت کند.
به ویژه آنکه با کاهش شدید ارزش پول ملی دیگر 20یا 30 میلیون تومان به هیچ عنوان برای آغاز یک شغل کافی نیست و اگر هم باشد تضمینی برای بازپرداخت اقساط آن نیست. این مشکل آنقدر ریشه ای است که حتی با دوبرابر کردن وام ها نیز نمی توان بر آن غلبه کرد.
اصل کلام اینکه حضور زنان سپرست خانوار مازندرانی در عرصه های اجتماعی بیشتر شده اما تاثیرشان نه. هیچ سندی از آمایش جمعیتی زنان سرپرست خانوار شاغل در مازندران وجود ندارد. نه مدیرکل سابق و نه مدیرکل فعلی بانوان استانداری کوچکترین اشاره ای به این مسئله نکرده و اصلا جای خالی چنین داده حساسی را روی میز تصمیم گیری هایشان احساس نکردند.
آنها نهایتا چند عکس در کنار زنی در حال قلاب بافی یا عروسک سازس یا ظرف ترشی منتشر می کنند و از برپایی نمایشگاه توانمندسازی زنان سپرست خانوار خبر می دهند اما هیچ اطلاعی از آن روی دیگر زندگی این زنان ندارند.
تهیه آماری سنجیده و تفکیکی از میزان رضایت شغلی در میان آنها بسیار ضروری است. این نکته مهمی است که آنها به مراتب از زنانی در زندگی عادی شکننده ترند، به همین خاطر شاید بتوان شغل غیرمرتبطی را که مثلا یک کارمند زن معمولی به آن علاقه ندارد تا مدتی مدیریت کرد، اما اشتغال زنان سرپرست خانوار به مشاغلی که کوچکترین علاقه ای به آن ندارند و همزمان روح و جسمشان را تحت تاثیر قرار می دهد اثر فوری و عمیق خواهد داشت.
عبارت سعی خواهد کرد در همین ماه پرونده ویژه ای در حوزه «اقتصاد زنان سرپرست خانوار» در مازندران بگشاید تا از زوایای مختلف به این مهم بنگرد و حداقل روشن کند که آنها از لحاظ آماری و جامعه شناختی در چه وضعیتی قرار دارند، وضع مطلوبشان چیست و چگونه می توانند به این مطلوب برسند.
مرجع: عبارت
ارسال دیدگاه