پای درد و دل راننده‌های تاکسی آمل؛ وقتی همه بر سر راننده تاکسی‌ می‌زنند

پای درد و دل راننده‌های تاکسی آمل؛ وقتی همه بر سر راننده تاکسی‌ می‌زنند

<p style="text-align: justify;"><span style="font-size: larger;">آنقدر تاکسی در سطح شهر زیاد شده که در روز اگر خیلی خوش شانس باشم روزی 25 تا 30 هزار تومان درآمد دارم که کفاف این زندگی پرخرج را نمی&zwnj;دهد.<br /> </span></p>

به گزارش مازند اصناف؛ حکایت، حکایت آدم‌هایی است که از خروس خون تا بوق سگ به دنبال یک لقمه نان حلال هستند، انسان‌هایی که باید برای چرخیدن چرخ زندگی‌شان، چرخ تاکسی را در خیابان‌ها به حرکت دربیاورند، روز و شب، باران و آفتاب هم نمی‌شناسد چون‌که می‌دانند اگر این چرخ نچرخد، چرخ زندگیشان هم لنگ می‌ماند.


«راننده تاکسی» بودن از بیرون آسان به نظر می‌رسد اما وقتی پای درد و دل آنها می‌نشینی، سفره پردرد و دلشان را که برایت باز می‌کنند، تازه متوجه شغل طاقت فرسا و سختشان می‌شوی، شغلی که خبری از بازنشستگی هم در آن نیست، کافی است سری به ایستگاه‌های تاکسی بزنی تا افراد مسنی را ببینی که با پول بازنشستگی خود و با گذراندن هفت خوان رستم همانند تهیه خودرو تاکسی، مجوز از تاکسی‌رانی، تهیه سو پیشینه و ... راننده تاکسی شده‌اند و خیره به تاکسی جلو، منتظر چهار مسافر هستند.


26 آذر در تقویم به نام روز حمل و نقل ثبت شده اما حین تهیه این گزارش چهار پنج روزی است که از این تاریخ گذشته اما با این حال وقتی به آنها این روز را تبریک می‌گویم، با ذوق و شادی خاصی تبریکم را با یک لبخند و یک سلام علیک گرم پاسخ می‌دهند.

 


او را «حاجی» صدا می‌کنند، طبق گفته خودش بیش از پانزده سال است که اموراتش را با مسافرکشی می‌چرخاند «از اول یک پیکان داشتم، تا جون داشت واسم کار کرد و چرخاش چرخید ولی دو سه سال پیش گفتن باید عوض کنم و با هزار بدبختی و قرض و قوله این پراید رو خریدم»


روز حمل و نقل را بهش که تبریک گفتم، تبسمی‌ روی صورتش آمد، انگار منتظر این جمله بود «توی تاکسی مسافر که میشینه، یا سرش تو گوشیه یا صمٌ بکمٌ! ازش صدا در نمیاد تا آخر مسیر، البته آنقدر مشکل زیاد شده توی جامعه که کسی اهمیت نمیده امروز چه روزیه»


وقتی گفتم بابت تهیه گزارشی از مشکلات راننده تاکسی‌ها آمدم، سری تکان داد و با «ای پسرجان» سفره دل پر دردش را باز کرد «آنقدر تاکسی در سطح شهر زیاد شده که در روز اگر خیلی خوش شانس باشم روزی 25 تا 30 هزار تومان درآمد دارم که کفاف این زندگی پرخرج را نمی‌دهد».


از او در مورد کرایه می‌پرسم که اینگونه پاسخ می‌دهد «کرایه قبلا 500 تومان بود که مدتی است 700 تومان شده، کسی از مسافران بابت این افزایش قیمت ناراحت نیست اما مسئله اصلی «پول خرد» است، معمولاً مسافران 1000تومان کرایه می‌دهند و انتظار دارند که من 300 تومان را به آنها برگردانم. اما همیشه این پول خرد مقدور نیست، وقتی به آنها می‌گویم پول خرد ندارم برخی با اوقات تلخی در تاکسی را می‌کویند، همین لج‌بازی ساده مسافران باعث می‌شود خسارت تعمیر «در تاکسی» برایمان چندین برابر شود»

 


در مورد پول خرد به نکته‌ای اشاره می‌کند «پول خورد را باید از هزار سنگر بخریم تا بتوانیم جواب‌گوی مردم باشیم، 10 هزار تومان می‌دهیم و نه هزار تومان پول خرد به ما می‌دهند که صد تومانی هم در آن کم است! ببینید کار به کجا کشیده که باید با پول، پول بخریم آن هم با ضرر!»


درد و دل‌های او به نداشتن پول خرد بسنده نمی‌شود «ایستگاه تاکسی هراز هم برای ما یک سر دارد و هزار سودا، از یک طرف آنقدر تاکسی زیاد است که در یک لاین جا نمیشیم، لاین تاکسی هراز هم هر چند مدت تنگ‌تر می‌شود به گونه‌ای که مجبور می‌شویم در اکثر اوقات دو لاین ایجاد کنیم که در این صورت مامور راهنمایی رانندگی سریعا مارا جریمه می‌کند و هرچه صحبت می‌کنیم که چاره‌ای جز این نداریم قبول نمی‌کند، خب گناه ما چیست که باید با این درآمد کم پول جریمه ایست در ایستگاه خودمان را هم بدهیم»


وقتی هم باران می‌آید آنقدر آب بالا می‌آید که نصف ایستگاه زیر آب می‌رود، هرچه هم به شهرداری و سازمان گفتیم که به ایستگاه هراز رسیدگی کنند، آخر هم بعد از این همه مدت هیچ اتفاقی نیفتاد.


در بین صحبت‌های ما شخص دیگری که انگار حرفی برای گفتن دارد، سر صحبت را باز می‌کند، او نزدیک به هشت سال است که راننده تاکسی شده «دو سه روز پیش بود که نزدیک به 200 هزار تومان برای معاینه فنی و گاز CNG هزینه کردم، چرخ‌های ماشین هم که نفس‌های آخرشان را می‌کشند و همین ماه یا ماه بعد، باید چند میلیونی پیاده شم!»


وی اینگونه ادامه داد «همه مسئولان شهر به نحوی بر سر راننده تاکسی‌ها می‌زنند، از پلیس راهنمایی رانندگی بگیر تا سازمان تاکسیرانی و ... باور کنید که راننده تاکسی قشر مظلومی‌ از جامعه هستند که باید از صبح تا غروب چهار تا مسافر سوار کنند تا شاید شب نانی برای خانه ببرند».

 


با دستش به اتوبوس‌هایی که در لاین تاکسی‌های ایستگاه هراز ایستاده بود اشاره کرد و گفت: «راننده تاکسی اگر دوبل یا سوبل در ایستگاه ایست کند سریعا جریمه می‌شود اما اگر اتوبوس ساعت‌ها در این لاین ایست کند کسی کاری به کارش نداد!


جالب تر هم این است که وقتی نمایندگان سازمان اتوبوس رانی و تاکسیرانی بابت حل این مشکل آمدند، نماینده تاکسیرانی گفت که حق با اتوبوس است، از شما می‌پرسم یک تاکسی در اینجا ایست کند بیشتر ترافیک ایجاد می‌شود یا یک اتوبوس؟ آیا خیابان‌های آمل ظرفیت حمل و نقل با اتوبوس را دارند؟»


البته یکی از راننده‌های تاکسی هم زیر لب چیزی را آرام می‌گوید، انگار نباید بشنوم «بزرگی برجی دارد، علنا به راننده‌های تاکسی با لحن بد می‌گوید اینجا برای من است شما اینجا چیکار می‌کنید؟»


می‌گوید چند سال پیش سازمان تاکسیرانی حمایت بیشتری از راننده‌ها می‌کرد اما الان خیر «سازمان تاکسیرانی می‌گوید بابت معاینه فنی هر دو سال باید مخزن چک شود که این خودش هزینه بردار است، یعنی نمی‌دانند که هر ده سال نیاز به بررسی مخزن است؟ اگر قرار باشد هر دو سال من بابت این موضوع پول بدهم، پس چطور دخل و خرج زندگی را پیش ببرم؟


یک کارمند وقتی برای استخدام جایی می‌رود یک بار سوءپیشینه و این دست امورات را انجام می‌دهد اما ما باید هر دو سال این کار را انجام بدهیم که این ظلم بزرگی در حق راننده‌های تاکسی است که درآمد ثابت و خوبی ندارند.


ماشینش را اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد «ماشین من پژو است و باید بنزین 1000 تومانی بزنم تا راه بیفتد، از آن طرف کرایه باید 700 تومان بگیرم که آن هم داستان خاص خودش را دارد».


علی تقوی هم 10 سال، راننده تاکسی است، از بیمه نبودنش گلایه می‌کند «خیلی از راننده تاکسی‌ها بیمه نیستند و یک‌سری بیمه شده‌اند، می‌گویند سایت بسته است پس تکلیف ما چه می‌شود؟ مگر ما به مردم خدمت‌رسانی نمی‌کنیم؟ چرا فضایی را ایجاد نمی‌کنند که آنهایی که بیمه نشده‌اند خود را بیمه کنند؟»


حین صحبت‌های ما چند خانم در صندلی جلوی ماشین‌هایی که هنوز نوبتشان نشده بود نشستند «این خواهران ما هم حق دارند هم حق ندارند، حق دارند چون اگر عقب بنشینند امکان دارد اذیت شوند و هم حق ندارند چون ماشین‌های جلویی پر نشده اما چه ایرادی دارد که کرایه هزار تومان بشود و تاکسی به جای چهار نفر سه نفر را سوار کند تا همه راحت بنشینند؟!»


دیگر راننده تاکسی که بیشتر در ایستگاه شیخ فضل الله نوری کار می‌کند می‌گوید «اگر شما به ایستگاه نور بیایید می‌بینید انگار هرچه تاکسی است در اینجا هستند! مگر می‌شود اینقدر تاکسی؟ مگر این خیابان ظرفیت چند تاکسی را دارد؟ از آن گذشته ماشین‌های شخصی که سمت چمستان می‌روند مسافر‌های مارا سوار می‌کنند و هیچکس هم برای رسیدگی نیست!»


در آخر یکی شان می‌گوید شما خبرنگاری، زبان شما گویا و گوش شما بسیار تیز، درد و دل مارا بنویس تا به گوش مسئولین برسد شاید یکی از هزاران مشکل ما حل شد.

و ما هم طبق رسالت خود هرآنچه هست می‌نیویسیم، شاید گوش شنوایی پیدا شد.

 

سفیرهراز/*


ارسال دیدگاه