به گزارش مازند اصناف و به نقل از خبرگزاری فارس، روز 11 آذر 1300 هجری شمسی میرزا کوچکخان جنگلی پس از سالها مبارزه علیه خیانتهای قاجار و استبداد رضاخانی، به شهادت رسید.
در تاریخچه مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، قیام میرزا کوچک خان جنگلی از جمله نهضتهایی است که با اندیشه اسلامی و ضداستعماری شکل گرفت، امّا با نیرنگ و خیانت کمونیستها به انحراف، تجزیه و نفاق داخلی دچار گشت و نهایتاً همسویی اعلام نشده روسهای بلشویک با رژیم استبدادی قاجار و سپس نظامیگری سرکوبگرانه رضاخان آن را به شکست کشاند.
*میرزا کوچک خان که بود؟
میرزا یونس معروف به «میرزا کوچک» در 1298 هـ در رشت متولد شد. با توجه به آنکه پدرش به میرزابزرگ معروف بود، به وی میرزا کوچک لقب دادند. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی قدم به مدارس مذهبی گذاشت و مدارج علمی را طی کرد. د
در 1326 هـ در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد. در ماجرای اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد (17اردیبهشت 1290) میرزا در شمار مخالفان پذیرش اولتیماتوم بود و مدتی نیز بازداشت شد.
در جریان جنگ جهانی اول و در هنگامی که دستهای از نمایندگان و رجال سیاسی به خاطر وضع بحرانی کشور و حضور نیروهای بیگانه دست به مهاجرت زدند، کوچک خان با گرویدن به اندیشه «اتحاد اسلام» درصدد برآمد تا با راه انداختن تشکیلات نظامی به مبارزه علیه استبداد رضاخانی و سرسپردگیها، پیمانهای ننگین و تحمیلی بیگانگان و مداخلات آنان در امور داخلی کشور بپردازد. میرزا درتهران اندیشه خود را با رجال دین و سیاست در میان نهاد وبه نظرخواهی از آنان پرداخت. گروهی به ضرورت مبارزه مسالمتآمیز تأکید میکردند و مبارزه مسلحانه را نادرست میخواندند و گروهی دیگر نظر میرزا کوچک خان را تأیید میکردند. سرانجام پس از یک سلسله بحث و گفتوگو قرار شد تا در گوشهای از ایران کانونی ثابت، برای مبارزه ایجاد شود. میرزا کوچک خان پس از این توافق عازم گیلان شد و شروع به تهیه مقدمات قیام کرد.
اما چون روسها قبلاً او را از منطقه تبعید کرده بودند، مجبور بود مخفیانه به فعالیت بپردازد. با این حال میرزا در اندک مدتی توانست همفکرانی در کنار خود جمع کند و قیام را علنی سازد.
او درسالهای قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، موفق شد هستههای تشکیل نهضت مسلحانه را پیریزی کند. نیروهای اشغالگر روس که در سالهای قبل از انقلاب اکتبر، در سرکوبی این نهضت توفیق چندانی نیافتند، با وقوع انقلاب اکتبر از مناطق شمالی ایران بیرون رفتند و انگلیسیها یکهتاز میدان شده و تقریباً تمامی ایران را زیر سلطه خود درآوردند.
آنان میرزا حسن خان وثوق الدوله را به ریاست دولت ایران گماشتند. دولت انگلیس با انعقاد قرارداد معروف 1919 با وثوق الدوله، ایران را تحت الحمایه خود درآورد و کلیه امور مالی، گمرکی و نظامی کشور را به دست گرفت. انگلیسیها از طریق وثوق الدوله تلاش کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند، اما این تلاشها سودی نبخشید.
*اعلام جمهوری میرزا کوچک خان در رشت
روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچک خان جنگلی در ادامه مبارزات خود در راه اعاده استقلال و حاکمیت ملی ایران، در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد. این اعلام در پی یک رشته تماسها و گفتوگوها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از این که نیروهای مداخلهگر آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا، کارشکنی نخواهند کرد، صورت گرفت.
درست سه هفته پیش از این اعلام، در سپیده دم روز 28 اردیبهشت 1299 نیروهای ارتش سرخ به بهانه «سرکوبی ضد انقلاب که در شمال ایران کمین کرده بود» به بندرانزلی یورش برده و این شهر را اشغال کرد. مقصود روسیه از «ضدانقلاب» افراد مسلحی بودند که با حمایت انگلیسیها علیه بلشویسم نوظهور در شوروی میجنگیدند و از اراضی شمال ایران نیز به عنوان یکی از پایگاههای خود استفاده میکردند. جنگلیها که مبارزات مسلحانه با رژیم استبدادی و سرسپرده قاجار را آغاز کرده و جنگلهای شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پیروزی انقلاب روسیه روابط حسنهای با بلشویکها برقرار کرده بودند نهضت جنگل انقلاب روسیه را تأیید میکرد و رهبران جدید روسیه نیز میرزا را به عنوان یک انقلابی ضداستعمار میدانستند و او راستایش میکردند. اما چندی نگذشت که روسها سیاست دوستانه خود را تغییر دادند و قدم به قدم به خاطر حفظ منافع خود در ایران از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام به آن خیانت کردند.
روز 28 اردیبهشت، نیروهای ارتش سرخ به نام سرکوبی ضدانقلابی که در شمال ایران کمین کرده بود، وارد انزلی شدند. نهضت میرزا کوچکخان که حضور نیروهای کشوری دیگر را در خاک ایران مخالف با اصول سیاست خود و به زیان استقلال و تمامیت ارضی کشور میدانست، به مخالفت برخاست.
در آن زمان هم روسها و هم میرزاکوچک خان در شرایطی بودند که رویارویی با یکدیگر را به صلاح خود نمیدیدند. هریک با اقدامات نظامی، اهداف خاص خود را دنبال میکردند و دیدگاه متعرضانه به یکدیگر نداشتند؛ در نتیجة تماسهای بعدی میرزا کوچک خان با نیروهای نظامی و سیاسی روسیه، میان طرفین توافقهایی حاصل شد.»
اجمال این توافقنامه عدم دخالت روسها در امور داخلی ایران، در عین حفظ حداقل دو هزار نظامی آنان در شمال ایران بود؛ حضوری که خود به منزله دخالت در امور ایران بود.
میرزا کوچک خان جنگلی با استناد به همین توافقنامه بود که سه هفته پس از مداخله نظامی آنان در انزلی، موجودیت حکومت خود را در رشت اعلام کرد.
*مسکو و نهضت جنگل
سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که به تدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند.
پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند نفر از اعضای «حزب کمونیست عدالت باکو» از روسیه وارد گیلان شدند.
این افراد در رشت حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و رفته رفته ضمن برگزاری میتینگها و سخنرانیها، عملاً مواد توافق شده میان سران نهضت جنگل و روسها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی نیز علیه میرزا کوچک خان آغاز کردند.
میرزا دو نفر ازاعضای نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نریمانف، صدر شورای جمهوری قفقاز، ملاقات کنند و او را وا دارند تا اعضای حزب را از ادامه کارشکنیها و اقدامات نفاق افکنانه باز دارد؛ اما نریمانف اقدامی جدی به عمل نیاورد. میرزا که اوضاع را چنین دید، روز 18 تیر 1299 معترضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت.
روسها که هدفشان از تأسیس حزب، اشاعه کمونیسم و رخنه به تشکل اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی و از بین بردن آن بود، شدیداً فعالیت میکردند.
سیاست خارجی شوروی که قبلاً پیش از این داعیه حمایت از انقلاب جهانی را داشت، حداقل پس از هشتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، تغییر کرد. استالین در این کنگره دو اصل اساسی را مبنای سیاست خارجی شوروی قلمداد کرد. وی گفت: «سیاست خارجی ما واضح وروشن است. هدف آن صلح و توسعه دایره روابط تجاری با تمام کشورهاست.»
اعلام چنین روشی در سیاست خارجی، چیزی جز اعلام عدم حمایت از نهضتهای رهایی بخش نمیتوانست باشد. در پی خروج قهرآمیز میرزا کوچک خان از رشت، اعضای حزب عدالت که بعضی از آنها همچون احسان الله خان و خالو قربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند و اکنون با گرویدن به سوسیالیسم، میرزا را مرتجع میدانستند، درصدد اجرای کودتایی برآمدند که طرح آن پیشتر ریخته شده بود. نقشه این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر گردد و از رهبری انقلاب کنار رود.
کوچکخان که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت. در این گیر و دار، بسیاری از جنگلیها دستگیر و یا کشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت. پس ازاین کودتا، اعضای حزب به کمک نیروهای بلشویک سعی کردند تا با تعقیب جنگلیها طرفداران میرزا را نابود کنند. اما با وجود درگیریهایی که در جنگل میان دو طرف ایجاد شد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند.
مدتی بعد، مخالفان میرزا مجدداً از در دوستی وارد شدند و با حسن نیتی که میرزا داشت و نمیخواست اختلافات داخلی باعث نابودی نهضت شود، پیشنهاد اتحاد با آنان را پذیرفت و طرفین موقتاً وحدت یافتند.
پس از این توافق، کمیته انقلابی جدیدی تشکیل شد. از آنجا که در این کمیته احسان الله خان دارای هیچ سمتی نبود، جاهطلبی، وی را واداشت تا در رأس نیروهای تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود.
وی در رأس سه هزار سرباز روسی و ایرانی به سوی تهران حرکت کرد، اما در محل «پل زغال» از نیروهای قزاق که تحت فرماندهی ساعد الدوله بودند، شکست خورد.
البته یکی از دلایل این شکست تغییر سیاست شوروی نسبت به جنگلیها بود. به هنگام عزیمت نیروهای احسان الله خان، «روتشتین» سفیر شوروی در ایران افرادی را محرمانه نزد فرماندهان روسی قوای احسان الله خان فرستاد و به آنان دستور داد که به فوریت خود را از جنگ کنار بکشند.
به این ترتیب سفیر روسیه حتی به کسی که ادعای همفکری عقیدتی با او داشت و قبلاً کوشیده بود تا میرزا را قربانی اندیشههای خود کند، پشت کرد.
با این حال بعدها در جریان حمله نیروهای دولتی به جنگل، احسان الله خان فرار کرد و با کشتی به شوروی گریخت. خالوقربان نیز که به هنگام قیام میرزا به او پیوست و تحت رهبری میرزا خدمات قابل توجهی به نهضت کرد، پس از تأسیس حزب عدالت در گیلان فریب سوسیالیستهای حزب را خورد و آلت دست سیاست ضدانقلابی شوروی شد و در کودتای رشت با نیروهای تحت فرمان خود در مقابل میرزا قرار گرفت. پس از توافقی که میان دولت ایران و سفیر روسیه انجام گرفت، روسها از حمایت جنگل دست کشیدند و آنان را قربانی منافع خود کردند.
«روتشتین» اولین سفیر شوروی در ایران که شش هفته قبل از اعلام استقلال میرزا کوچک خان در رشت وارد تهران شده بود، برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و روسیه مأموریت داشت؛ بنابر این با وجود وعدههای اولیه به نهضت جنگل، به یکباره خط مشی انقلابی روسها تبدیل به سازش با دولت ایران شد. «روتشتین» ضمن نوشتن نامهای به میرزا، او را به ترک مبارزه علیه دولت ایران دعوت کرد. او در نامه خود، آشکارا اقدامات انقلابی میرزا را «مضر» خواند.
نهضت جنگل زمانی که سفیر شوروی نامه را به میرزا نوشت، در بحرانیترین شرایط خود قرار داشت. میرزا در شرایط نامطلوبی که هنگام موضعگیری اخیر روسیه داشت و با توجه به اختلافات داخلی نیروهایش، عملاً چارهای جز تایید ظاهری نامة «روتشتین» نداشت.
*تبانی روس، انگلیس، رضاخان و کمونیستهای داخلی علیه نهضت جنگل
در آستانه کودتای رضاخان، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچک خان جنگلی بود. روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران میاندیشیدند. آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانهای را با سردار سپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضائیها توانسته بود ثبات نیم بندی را در کشور به وجود آورد، برقرار کنند.
آنان مصلحت خود را در آزاد گذاردن دست رضاخان برای سرکوب نهضت جنگل که به ویژه اعتقادی هم به هویت اسلامی آن نداشتند، میدانستند. حتی حضور رضاخان در اتومبیل کنسول شوروی در رشت، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپیمانی روسها با سردار سپه در این تصمیم داشت.
علاوه بر این، رضاخان در آن زمان، در کمیتهای «ایرانی ـ انگلیسی» به نام «کمیته زرگنده» به اتفاق سید ضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند خود بود.
به همین دلیل، اقدام رضاخان به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود. کمیته زرگنده در حقیت 2 کار کرد اساسی داشت. یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگر استقرار دیکتاتوری رضاخان.
پروژه سرکوب نهضت اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی، کمونیستهای داخلی، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود.
در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند یا باید تسلیم میشدند و اسلحه را زمین میگذاشتند، یا به روسیه پناه میبردند و یا این که ننگ تسلیم و پناه بردن به بیگانه و اجنبی را نمیپذیرفتند و تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه میدادند.
چنان که گفتیم، احسان الله خان ترجیح داد تا به اربابان خود که به او خیانت نیز کرده بودند، بپیوندد. خالوقربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد. در این میان فقط میرزا کوچک خان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه ننگ تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت و سرانجام نیز به مبارزه ادامه داد تا در 11 آذر 1300 به شهادت رسید.
ارسال دیدگاه