يادداشت/ عبدالله گنجي
آسیبهای بیستگانه دولت روحانی
<p style='text-align: justify;'><span style='font-family: Tahoma; text-align: justify;'>اگر چه با گذشت شش ماه نمی‌توان در خصوص عملکرد دولت قضاوتی جامع و منصفانه ارائه کرد اما روند تحولات دولت نشان می‌دهد اگر روحانی در همین ابتدا به مسائل ذیل توجه نکند با آسیب‌های جدی در اداره کشور مواجه خواهد شد.</span></p>
به گزارش مازند اصناف و به نقل از فارس، عبدالله گنجی، امروز چهارشنبه 30/11/92 طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
اگر چه با گذشت شش ماه نمیتوان در خصوص عملکرد دولت قضاوتی جامع و منصفانه ارائه کرد اما روند تحولات دولت نشان میدهد که اگر دکتر روحانی در همین ابتدا به مسائل ذیلالذکر توجه نکند با آسیبهای جدی در اداره کشور مواجه خواهد شد که نتیجه آن علاوه بر آسیب به دولت ایشان، میتواند نوعی ناکارآمدی را در سبد نظام قرار دهد و منطق جریانات ناهمسو با دولت را برای نقد تقویت نماید. از مشی، مواضع و عملکرد اجزای دولت میتوان استنباط کرد که ضعفهای متعدد و برجستهای در آن وجود دارد. البته برخی دولت را نقد کلی میکنند که «قوه مجریه» را به «قوه خارجه» تبدیل کرده است اما تهدیدات و آسیبهای زیر را باید فراتر دید و منصفانه و مشفقانه به دولت دکتر روحانی متذکر شد.
1- غلتیدن در وادی روشنفکری از مهمترین تهدیداتی است که میتواند دولت را به اپوزیسیون علیه خود یا انقلاب تبدیل کند. روشنفکری و سیاستورزی دو مقوله نامتجانس هستند که یکی بر بیمسئولیتی و دیگری بر مصلحت اندیشی سوار است. به کارگیری روشنفکران در حوزه اجرایی یا سخنرانیهای روشنفکرانه دکتر روحانی میتواند ولع پرستیژخواهی را بر کارکرد گرایی غلبه دهد و دولت به دنبال جذب نگاه روشنفکران برآید و از همه کس و همه چیز غافل شود. تجربه دولت خاتمی میتواند همچون آیینهای تمام نما در این باره مقابل دولت باشد. جنس سخنرانی دکتر روحانی در جمع رؤسای دانشگاهها یا پیام وی به جشنواره فیلم فجر نمونههایی از مشی روشنفکری است.
2- کوتاه آمدن در مقابل غرب شاید در کوتاه مدت به فواید مسکنگون منجر شود اما ثبت تاریخی آن پرهزینه خواهد بود. با اینکه دکتر روحانی مذاکرات سال 82 و 83 در حوزه هستهای را به مثابه کوتاه آمدن نمیداند اما آن تجربه را باید به یاد داشته باشد که چه فشارهایی در سالهای بعدی به وی تحمیل شد. خاتمی هم این مدل را برگزید. دو بار به فرانسه رفت، گفتوگوی تمدنها را طرح کرد اما ایران محور شرارت شد و هیچ تحریمی لغو نشد. در داخل هم دولت به غربگرایی و وادادگی متهم شد و هیچ دستاوردی هم برای اقناع منتقدان نداشت.
3- منقطع شدن از جوانان و نسل سوم، نظام را با چالش کادرسازی مواجه میکند. اکنون دولت از بعد عاطفی و ارتباطی از جوانان منقطع است لذا معلوم نیست فردای کشور بر اساس کدام تجربه و کدام مدیریت خواهد چرخید.
4- سن وزیران و ارضاشدگی آنها از جهت مدیریتی و مالی، سه عامل مهم در تهدید کارآمدی دولت است اگر چه اکثر وزرا دارای تجربهاند اما این تجربه موجب روزمرگی و مواجه شدن دولت با خلأ خلاقیت میشود. حقیقتاً انسان بالای 50 سال بعد از ظهر نیاز به استراحت و شبها نیاز به خواب کافی دارد که در ایران با پیچیدگیهای مدیریتی و مشکلات تلنبار شده امکان آن نیست.
علاوه بر آن کسی که 12 سال، 20 سال و. . . وزیر بوده و صدها میلیارد سرمایه دارد با چه انگیزهای باید خود را به آب و آتش بزند؟ بنابر این کم تحرکی، خستگی، بیایدگی و سیرآبی از خصایص بسیاری از وزرا است که اثر خود را روی کارآمدی خواهد گذاشت.
5- مشاورین دکتر روحانی اکنون هرکدام یک رسانه شدهاند و به مکانها، دستگاههای مختلف، رسانهها و افراد سرکی میکشند، رهنمود میدهند و از موضع دکتر روحانی اعلام تصمیم میکنند. این روند تاکنون نفعی برای دولت نداشته است و نوعی آنارشیزم مدیریتی را القا میکند. برخی هم تاکنون غیر از تولید هزینه برای دولت اعتدال هنری نداشتهاند. این روند میتواند در ابتدای دولت متوقف شود.
6- زندگی سیاسی با یک دشمن فرضی در داخل کشور میتواند موجب عوامگرایی دولت شود. کلیدواژههای «عدهای» و «بعضیها» که در گفتمان احمدینژاد جای ویژه داشت همچنان در این دولت استمرار یافت. بنابراین ممکن است پررنگ کردن این موضع، دولت را به ناکارآمدی و جابهجایی مکانیسمهای دفاعی - روانی در افکار عمومی متهم کند.
7- نداشتن درک صحیح از هستهمرکزی نیروهای انقلاب اسلامی یکی از مشکلات دولت کنونی است. جذب نیمه بریدگان و مرددشدگان کار ارزشمندی است. اما دولت آن طرف صحنه را نباید به بهانه اعتدال رها یا در تراز ضد انقلاب به عنوان دو قطب مخالف اعتدال به حساب آورند. کسانی که همیشه حاضرند، جان و مال و آبروی خود را فدای انقلاب نمایند در راهبرد جذب مقام معظم رهبری جایگاه ویژهای دارند. ممکن است اشتباه کنند اما ارجاع آنان به جریانات و طراحیهای پیچیده جناحی و ساختن تصویری توطئهگر از آنان میتواند دولت را از نیروهای پرشور انقلاب که اکثراً در دوره جوانی سیر میکنند، دور کند. نباید بین روحانی و این جریان اصیل و دور از قدرت و ثروت فاصلهای ایجاد شود که این فاصله ممکن است به مرزبندی گفتمانی منجر شود.
8- به نظر میرسد دموکرات مآبی با همکاران یکی از مشکلات دولت است و اجزای دولت از چسب لازم برخوردار نیستند. ممکن است سیستم فرماندهی احمدینژاد، روحانی را به منتهیالیه قطب مقابل ببرد و نوعی هرج و مرج در دولت ایجاد و به بهانه کار کارشناسی، امر و نهی اتفاق نیفتد و توبیخ و ناامنی برای کمکاران به وجود نیاید. دکتر روحانی ضمن تأکید بر کار کارشناسی باید قاطعیت در برخورد با کمکاران و هزینهسازان را تا حدودی علنی نماید.
9- نداشتن برنامه کلیدی و ملی از نقاط ضعف دولت کنونی است. احمدینژاد چند کلید واژه راهبردی را روانه افکار عمومی نمود و نمادهای آن نیز ملموس بود. سفر استانی، مسکن مهر، کنترل سوخت،هدفمندی و ... مواردی بود که با همه مشکلاتش نوعی عملکرد راهبردی و مشخص را نمایان کرد. هنوز این دولت به این وادی ورود نکرده است.
10- پدیدار شدن قطببندیهای انرژیسوز در دولت میتواند کارآمدی آن را کند و زمینههای هجمه و نقد را فراهم سازد اگر چه دکتر روحانی روز 22 بهمن این مسئله را تکذیب کرد. اما مشخص نبودن حیطهها در نزدیکان رئیس جمهور و تنوع سلایق و مشی دموکراتیک ایشان در مواجهه، میتواند بخشی از انرژی دولت و شخص رئیس جمهور را هدر دهد.
11- کم تحرکی و تهراننشینی وزیران که در بند سوم این نوشتار به آن اشاره شد، عوارض دیگری هم دارد که کمکم ملموس میشود. کمتر وزیری را میتوان در شبکههای ملی و استانی دید که به استانی سفر کرده، پیگیر میدانی طرحها باشد و در جنب و جوش کار و تلاش جلوه نماید. به نظر میرسد سن بالا و ارضاشدگی نوعی بیحوصلگی را در این زمینه به وجود آورده است. سفر خوزستان و انتقاد رئیس جمهور از عملکرد برخی اعضای دولت از این سفر میتواند مؤید این مسئله باشد.
12- تولید مطالبات غیرضروری قومی از موارد دیگری است که روزنامه جوان چند ماه پیش بدان تذکر داد.
هیچ جای ایران جمعیت غیرقومی وجود ندارد بنابراین معلوم نیست مطالبات قومی در مقابل چه کسی طرح میشود. همه اقوام ایرانی دارای مشکل اشتغال، تورم و معیشت هستند. بقیه مشکلات فراگیر نمیباشد. لذا ایجاد دفتر و دستک و دمیدن در مطالبات غیر ضرور و غیر اولویتدار میتواند تعارضات ملی و منطقهای را به وجود آورد.
13- نداشتن گفتمان از مهمترین مشکلات دولت است. اعتدال مانند اصلاحطلبی یا اصولگرایی یک اندیشه تودار نیست بلکه یک روش تعامل است و اجزا و عناصر گفتمانی ندارد. بنابراین دولت باید گفتمانی داشته باشد که ضمن جذابیت و فراگیری، نخبگان و توده را توأمان پوشش دهد و بین حرف و عمل تعارض و دوگانگی به وجود نیاورد.
14- نبود عصبیت ابنخلدونی در طرفداران دولت مسئله مهمی است. اصولگرایان و اصلاحطلبان دارای هستههای متعصب و معتقد به راه و اندیشه خودشان هستند و این هستهها در هیچ شرایطی افول نمی کند. دولت فاقد این بیمایهها و بنپایههای اجتماعی است. مثل دوستداران دولت، مثل قرار گرفتن آجر روی خاک خشک است. بنابراین، این دولت میتواند با دمیدن در ارزشهای انقلاب، چتر حمایتی نیروهای انقلاب را با خود همسو نماید و گرنه مثل خاتمی خواهد شد و آنان که خرداد 76 برای وی کف میزدند، آذر 83 در دانشکده فنی دانشگاه تهران به وی بیاحترامی میکردند و آنان که متهم بودن سخنرانیهای وی را به هم میریزند، از وی دفاع میکردند. سفر خوزستان تا حدودی این نقیصه را روشن ساخت.
15- ضعف در مواجهه با بحران، یکی از نقاط ضعف دولت است که به نظر نگارنده به بند سوم این نوشتار بر میگردد. مواجهه با بحران نیروهای زبده، جوان و پرشور میخواهد. سبد کالا و برف شمال نشان داد دولت دیر دست و پای خود را جمع میکند. آنجا که سیستم مدیریتی باید به سیستم فرماندهی تبدیل شود، خلأ جدی وجود دارد.
16- قطببندی جامعه با شعار اعتدال معارض است، بنابراین رئیس جمهور و مشاورین نباید جامعه را با ادبیاتی توصیف کنند که نقض غرض شود. کم سواد – با سواد، سرهنگ - حقوقدان، سریعالقلم – ممنوعالقلم و ... و جمعیت 49 درصدی که آقای ترکان توصیف میکرد یا وصفی که دکتر سریعالقلم از لبوفروشها و تاکسیرانها کرد میتواند اعتدال را به یک قطب تبدیل نماید.
17- میل به قدرتخواهی در دولت که اکنون به صورت مستتر و زیرپوستی برای مجلس بعدی شروع شده است میتواند آسیبزا باشد چرا که آنقدر اولویت برای دولت وجود دارد که ورود آن به مسئله انتخابات میتواند برای مردم مشمئزکننده باشد. اگر دولت خواهان مجلسی همسو در انتخابات آینده است، مجرای ورود به آن، حل مشکلات مردم و اثبات کارآمدی است. تشکیل تیم به جای اثبات کارآمدی موجب آسیب دولت خواهد شد.
18- به رغم زحمات شبانهروزی وزیر امور خارجه، وی تمام خطوط قرمز نظام را به نوعی قلقلک داده است. اذعان به ضعف نظامی در مقابل غرب بدون هرگونه اطلاع، ابهامگرایی در مسئله فلسطین، ابهامگویی درباره جزیره ابوموسی، ابهام گویی درباره سوریه و ... به صورتی درآمده است که لزوم ایجاد ساختاری در وزارت خارجه جهت تکذیب را گوشزد میکند. استمرار این روند میتواند به قطببندی بین نیروهای ارزشی و دولت منجر شود.
19- تأکید مستمر رئیس جمهور بر پرچمداری، منویات و تدابیر مقام معظم رهبری اگر با عمل دولت مزین نشود، ممکن است تأکیدات مذکور را در حد یک تدبیر (نه اعتقاد) تقلیل دهد لذا لازم است دولت راهبردهایی همچون تمرکز بر ساخت درونی، تقویت حوزه علم و فناوری و تولید را در اولویت قرار دهد. نباید مانور بر تدابیر مقام معظم رهبری صرفاً در حوزه سیاست خارجی خلاصه شود. چون ممکن است عدهای تأکید بر آن را نوعی توزیع هزینه تلقی نمایند.
20- مرزبندی نداشتن با کسانی که صراحتاً خود را لیبرال میدانند میتواند دولت را به تقابل با امام متهم کند، چرا که امام به شدت روی لیبرالها حساس بودند و میفرمودند: «تا من هستم، نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد». امروز لیبرالها و سکولارها در حاشیه دولت حلقه زدهاند. ثبت تاریخی نحوه مواجهه دولت روحانی با این جماعت میتواند جایگاه آینده روحانی را در بین نیروهای انقلاب ترسیم نماید. مرعشی و کرباسچی چند بار با صراحت حزب کارگزاران را لیبرال خواندهاند. این صراحت نقطه مقابل امام است و تساهل در آن نوعی بیتوجهی به مواضع صریح امام محسوب میشود.
تجربه دولتهای احمدینژاد و خاتمی که دو تجربه ناهمگون است میتواند دولت را تنظیم نماید. دولت میتواند از آسیبها و فوائد آنها بهره بگیرد. مشروط بر اینکه آنقدر به تمایز تأکید نکنند که هیچ سنگی را روی سنگهای پیشین نگذارند.
ارسال دیدگاه