مشاغلی که سوخته‌اند
صائمه يوسفي‌گل‌افشاني

مشاغلی که سوخته‌اند

<p><span style="font-size: larger;">باید پلاسکوهایی در آتش بسوزد باید آتش&zwnj;نشان&zwnj;هایی زیر آوار بمانند، باید مادران داغ&zwnj;دار شوند تا مشاغل و افرادی به چشم بیایند؟!</span></p>

به گزارش مازند اصناف آتش و آوار پلاسکو تلنگری برای مسؤولان است برای دیده شدن مشاغل افرادی که اگرچه برای سربلندی هرچه بیشتر ایران گام برمی‌دارند اما همچنان در گمنامی به سر می‌برند و طلوع و غروب خورشید برای آنها مفهومی دیگر دارد.

بیشتر کارکنان و کارمندان مؤوسسات و شرکت‌ها برای رفتن به محل کار خود هر روز صبح از منزل خارج می‌شوند و شب پس از اتمام کار به منزل بازمی‌گردند این قانون طبیعت است که طلوع خورشید آغازگر یک روز جدید و غروب آن نشانه پایان روز است.

اما این بار از مشاغلی سخن می‌گوییم که نه صبح را می‌شناسند و نه شب را، نه طلوع خورشید برای آنها نماد آغاز است و نه غروب نمایان‌گر پایان.

مشاغلی که اگرچه در زندگی ما نقش اساسی دارند اما از نگاه ما بسیار دور هستند، آتش‌نشانی یکی از همان مشاغل سوخته گمنام است که این روزها حواس همه متوجه آن شده است؛ شغلی که صبح و شب برای آن مفهومی ندارد.

هر آتش‌نشانی می‌داند که خطر در کمین است اما هدفی در مقابل چشمانش قد علم کرده که خطر را از یادش برده است.

امروز پلاسکو در آتش سوخت؛ ما یادمان آمد شغل آتش‌نشانی چقدر شریف است، تا به امروز کجا بودیم، تا به امروز کدام یک از ما روز هفت مهر را به خاطر داشتیم.

این روزها تمام روزنامه‌ها از قهرمانی شهدای پلاسکو سخن می‌گویند تیترهایی چون دل شهر سوخت آتش‌نشان نه، جان‌فشان، پرواز ققنوس‌ها، قهرمانان شهر تازه یادمان آمد آتش‌نشانی یعنی جان‌فشانی؟

باید پلاسکوهایی در آتش بسوزد باید آتش‌نشان‌هایی زیر آوار بمانند، باید مادران داغ‌دار شوند تا مشاغل و افرادی به چشم بیایند؟!

یک روز معلمی به‌دلیل نجات یک دانش‌آموز دچار مرگ مغزی می‌شود تازه یادمان می‌آید معلمی شغل انبیاست.

یک روز پاک‌بانی هنگامی که جارویی در دست دارد و آهنگ تمیزی شهر را می‌نوازد زیر ماشین می‌رود و ما تازه به یاد می‌آوریم که این قشر چقدر زحمت‌کش هستند.

هیچ‌گاه حال کارگران مشغول به کار روی سکوهای نفتی را نفهمیدیم تنها جمله چقدر پول درمی‌آورند را شنیده‌ایم.

سخت است که پولش را می‌گیرند اما پول در مقابل چه چیز؟

هیچ‌گاه کسی پای درد و دل آنها ننشست هیچ کس از مشکلات آنها خبر ندارد، تنها چیزی که از کار نفتی به گوش‌مان رسیده است درآمد بالای این شغل است گرمای طاقت‌فرسای هوا، مواد شیمیایی بسیار قوی مورد استفاده در چاه‌ها، خطر پنهان شده در یک جرقه کوچک، سختی کار و مهم‌تر از آن دوری از خانواده هیچ کدام‌شان را نمی‌بینیم؛ مردانی که در لحظه تولد و مرگ عزیزان‌شان حضور نداشتند، مردانی که پس از گذشت یک ماه از تولد فرزندشان آنها را در آغوش گرفتند، افرادی که در غم از دست دادن عزیزشان تنها به سنگ قبر او رسیدند هیچ کس این مردان را نفهمید، هیچ کس برای بهبود شرایط‌شان کاری نکرد و هیچ کس برای رفع مشکل‌شان پیشگام نشد؛ بهتر بود نام این مشاغل را مشاغل گمنام می‌گذاشتیم.

حتماً باید فاجعه‌ای رخ دهد تا یادمان بیاید که مردان فداکاری هستند باید جانی از دست رود باید پلاسکویی در آتش بسوزد تا شرافت شغلی به یادمان بیاید.

ایران فداکاری این افراد را بارها به چشم دیده است اما هنوز عبرت نگرفته‌ایم هنوز همچنان به فکر نوش دارو بعد از مرگ سهراب هستیم.

 پلاسکو آوار شد تا آتش‌نشان‌ها به یادها بیایند باز باید کجای این سرزمین باید آوار شود تا یادمان بیاید انسان‌‌های برای ایران جان‌فشانی کرد اما ما ندیدیم.

ای کاش برای دیدن این گمنامی عینک می‌زدیم یا چشمان را درمان می‌کردیم.

 

مرجع: فارس


ارسال دیدگاه