واقعيتي در تنکابن که ظرفيت يک رمان بلند را دارد
از سرنوشت تلخ ماهی قرمزهای تنکابن تا فرجام شیرین رهایی
<p style="text-align: justify;"><span style="font-size: larger;">سرنوشت ماهیان قرمز گرفتار در گودال مملو از گنداب، از مدتی قبل و در پی ورود تنی چند از زنان و مردان دوستدار محیط‌زیست و عاری از خیال دست‌یابی به نان یا نام به این ماجرا، وارد مرحله دیگری شد.<br />
</span></p>
به گزارش مازند اصناف؛ قریب به یک سال پیش، تلف شدن دهها قطعه از ماهیان قرمز رهاشده در گودبرداری قطعه زمینی واقع در ابتدای خیابان جمهوری، روبروی کوچه فرمانداری شهرستان تنکابن، سبب تألم و تأثر بسیاری از شهروندان و دوستداران محیط زیست شد که مراتب فوق از طریق تهیه و تنظیم گزارش و تصویر منعکس و به اطلاع مسئولان ذیربط رسید.
بر اساس گزارش مذکور تجمع آبهای جاری از نزولات آسمانی و دیگر مجاری سطحی و همچنین ورود پسآب فاضلابهای خانگی در گودالی که سالها جهت ساختوساز، گودبرداری و بلاتکلیف رهاشده بود، حوضچهای مملو از گنداب را جهت رهاسازی ماهی قرمزهای بهجامانده از سفره هفتسین شهروندان تنکابنی، فراهم ساخته بود.
با گذاشت بیش از دو یا سه عید نوروز و نیز افزایش تعداد ماهیان قرمز درون این گودال، منظرهای زیبا از جنبوجوش و روند رشد و حتی تکثیر این موجودات آبزی در قاب تصویر رهگذران و عابران پیاده ایجاد شد تا جایی که جمع کثیری از شهروندان، ساعات مشخصی از اوقات خود را با ریختن غذا ونان خشک و مشاهده ماهیان قرمز درون این گودال، بهعنوان تفریح روزانه خود اختصاص میدادند.
نکته بسیار مهم و قابلتأمل، سپری شدن لحظاتی هرچند کوتاه از اوقات فراغت شهروندان در مکانی باوجود خطرات جانی بسیاری همچون سقوط در درون گودالی مرداب گونه، مملو از میلههای آهنی که چون نیزه سر از آب بیرون آوردهاند و یا خطر ابتلا به بیماریهای پوستی ناشی از وجود حشرات گزنده و جانوران موذی نظیر پشه و مگس و موش و...، گویای حقایق نگفته و نهفته بسیاری در آنسوی چهره نهچندان زیبای شهرمان است. حقایقی تلخ از محرومیت و مظلومیت امروز شهروندان و شهری که بهواسطه ناکارآمدی و سوء تدبیر و ضعف مدیران و دستاندرکاران ادارات خود، از گذشته سراسر افتخار و اقتدار به فردایی نامعلوم و مبهم چشم دوخته است.
اما همزیستی مسالمتآمیز ماهیان قرمز شهرمان با دیگر موجودات و حشرات گزنده و موذی، چندان دوام نیافت. چراکه ورود مواد شیمیائی و نفتی نظیر سم و گازوئیل درون آب این گودال، چشمانداز بهاصطلاح برخی، گردشگریِ شهرمان را به قتلگاه این آبزیان بیگناه مبدل ساخت. موضوعی که سبب ابراز تأسف بسیاری از شهروندان و حتی جاری شدن اشک از چشمان برخی از بازدیدکنندگان ثابت و هرروزه ماهی قرمزها گشت.
سایت تنکابن 24، درهمان ایام سعی کرد تا با انعکاس این مطلب و به تصویر کشیدن لاشه بیجان این موجودات بیگناه و مخلوقات خداوند که روزها بر روی آب شناور بودند؛ مراتب ناراحتی جمعی از دوستداران طبیعت و محیطزیست و نیز عدم توجه مسئولان شهر نسبت به اقدام و عملکرد هنجارشکنان و منافی قوانین شهری را به گوش عموم برساند.
عکسالعمل مسئولان شهر نسبت به این ماجرا تنها به نصب پارچهنویسی از سوی شهرداری شهر تنکابن مبنی بر نظافت و محصور کردن محوطه اطراف گودال، محدود شد که آن نیز در کمتر از یک هفته مفقود و با گذشت زمان به باد فراموشی سپرده شد، البته رهاسازی ماهیان قرمز بهجامانده از سفره هفتسین در سالهای بعد و تا چندی پیش از گشوده شدن پرونده جدید ماهیان قرمز شهرمان ادامه یافت.
آری، سرنوشت ماهیان قرمز گرفتار در گودال مملو از گنداب، از مدتی قبل و در پی ورود تنی چند از زنان و مردان دوستدار محیطزیست و عاری از خیال دستیابی به نان یا نام به این ماجرا، وارد مرحله دیگری شد.
ماجرایی بس جالب و شنیدنی از فرصتطلبی برخی از چهرههای مطرح شهرمان که همواره در کسوتهای متعددی چون دوستدار شعر و ادب پارسی، ورزشکار، ورزش دوست و حامی جامعه ورزشی، نگاهبان سنگر تعلیم و تربیت که این بار در لباس ناجی ماهیان قرمز گرفتار در گنداب! در محافل و مجامع مختلف حضور یافته و با بهرهگیری از صفای باطنی و حسن اعتماد شهروندان و گاه سطحینگری آنان، سعی در پنهان کردن ضعف و ناکارآمدی خود در جایگاه و رسالت اصلی خویش کرده است.
ماهی قرمزهای تنکابن
ماهی قرمزهایی که هرساله بر سر سفرۀ هفتسین هموطنانمان حاضر میشوند، در فرهنگ ایرانی دارای پیشینهای کهن هستند، این ماهیهای زیبا و دوستداشتنی نماد برج (حوت) یا (ماهی) در (گاهشماری شمسی برجی) هستند، که سالها در ایران رواج داشته است. در برخی از کتابهای ایران باستان این برجهای دوازدهگانه آمده که نام دوازدهمین آن برج (حوت) یا (ماهی) است و ایرانیان از دیرباز این ماهی را هنگام حلول سال نو بر سر سفرۀ هفتسین خود میگذارند که به نشانۀ: مهر، پیروزی، شادی، سرزندگی و برکت است.
چند سالی است این ماهیها بعد از پایان تعطیلات نوروز در گودالی در مرکز شهر که جهت ساختوساز، گودبرداری و سالها به همین صورت رهاشده و محلی برای جمع شدن زباله و فاضلاب شهری و گنداب چوب گردیده است، رها میشدند و هرساله تعداد زیادی از آنها به دلیل آلودگی شدید این گنداب براثر بیماریها و انگلها و کمبود اکسیژن و مسمومیت، با رنج و درد از بین میرفتند. همان ماهی قرمزهایی که شادابی را به سفرۀ هفتسین ما هدیه داده بودند، اینک با بیمهری و بیتوجهی شهروندان به حال خود رهاشده بودند و با مرگ دستبهگریبان بودند.
تشکیل کارگروه نجات
بالاخره بعد از سالها یکی از بانوان دلسوز شهر به همراه چند تن از دوستانشان تصمیم به نجات ماهیها و پاک کردن چهرۀ شهر از این آلودگی گرفتند و حین پیگیریها و تهیۀ تدارکات نجات و اطلاعرسانی توسط انجمن حمایت از حیوانات غرب مازندران در صفحۀ تلگرام خود، فراخوانی جهت کمک و رسیدگی به وضعیت ماهیان گرفتار دادند که در پی این فراخوان دو نفر از شهر دیگری حاضر به همکاری با این انجمن شدند و جایی مناسب برای درمان و ادامه زندگی ماهیها آماده و به ریاست انجمن پیشنهاد شد که مورد موافقت قرار گرفت و روزی برای جابجایی ماهیها تعیین شد.
از سوی دیگر آن بانوی دلسوز و گروهشان پس از تکمیل تدارکات و کسب اجازه از مالک زمین موردنظر، برحسب اتفاق همان روز را برای عملیات نجات تعیین کردند و اینگونه هر دو گروه بدون اطلاع از وجود هم همزمان در محل حاضرشده و ازآنجا آشنایی و همکاریشان آغاز شد و یک تیم واحد به وجود آمد.
ولی در روز اول با همۀ تلاش و هزینههایی که شد، علیرغم اجازۀ قبلی که از سوی مالک زمین دادهشده بود در کمال تعجب، گروه با برخورد نامناسب و تند و با مخالفت صاحبملک برای تخلیه گنداب و نجات ماهیها روبرو شد و حتی حضور رئیس انجمن حمایت از حیوانات غرب مازندران و دکتر دامپزشک معتمد و عضو هیئتمدیرۀ انجمن، برای رایزنی و گرفتن رضایت از طرف صاحبملک، مؤثر واقع نشد و با آگاهی کامل از شرایط نامساعد ماهیها و علت مرگومیر آنها، راضی به همکاری نشد و تنها راه باقیمانده برای گروه، اقدام از طریق مراجع قانونی بود.
پسازآن رئیس انجمن حمایت از حیوانات غرب مازندران و دکتر دامپزشک عضو هیئتمدیره انجمن به ادارۀ محیطزیست مراجعه کردند و پس از بازدید ریاست محترم آن اداره، قول همکاری داده شد و دکتر دامپزشک انجمن نیز برای توضیح شرایط، به دادگستری مراجعه کردند که دادستان محترم نیز با توجه به شرایط نامساعد محل برای ادامۀ زندگی ماهیها و احتمال خطر سقوط عابران به گودال، قول مساعدت دادند. ادارۀ دامپزشکی نیز در جریان امر قرار گرفتند و روز بعد مراحل اداری مربوطه توسط آن بانوی دلسوز طی شد و قراری برای انجام عملیات نجات در روز سوم گذاشته شد و گروه با حکم دادستانی عازم محل شدند.
تهدیدها، کارشکنیها و برخورد مردم
در روز شروع مجدد، علاوه بر سختیهای کار، گروه نجات مورد تهدید و کارشکنیهای مداوم قرار گرفت و حتی یکبار از جانب یکی از اعضای خانواده صاحبملک موردحمله قرارگرفته و ایشان گروه را تهدید به بریدن سرشان با شمشیر کردند و بعد از اطلاع از حکم دادستانی و همکاری شهرداری، با توهین به شهردار و دادستان محترم، محل را ترک کردند که فیلم گرفتهشده از ایشان توسط یکی از عابران، موجود است.
از سوی دیگر حضور نمایشی یکی از مسئولین که بهظاهر برای کمک به گروه آمده بودند، خود تبدیل به تهدیدی برای ادامۀ کار شد و زمانی که گروه نجات به علت ممانعت از بردن ماهیهای بزرگ توسط مالک، تصمیم به کمک از نیروی انتظامی گرفتند، ایشان گروه را تهدید به قطع همکاری از طرف شهرداری و بردن پمپهای تخلیه و نفرات شهرداری کردند و با این ترفند و با پشت کردن به یک حرکت اجتماعی که از طرف مردم عادی شهر به پشتوانۀ مسئولین بلندپایۀ ارگانهای ذیربط صورت گرفته بود، باعث اخلال در کار و درنهایت بردن ماهیهای بزرگ توسط صاحبملک شدند.
برخورد عابران و اهالی اطراف محل هم متفاوت بود. اکثراً گروه را تشویق و حمایت میکردند. ولی بودند کسانی که با تمسخر و متلکاندازی، سعی در ناامید کردن و تضعیف روحیۀ گروه را داشتند که البته در عزمی که جزم شده بود، تأثیری نداشت.
صدای معترضین و منتقدین خارج از گود
پس از پایان این ماجرا، اعتراضاتی از گوشه و کنار شنیده شد. ازجمله اینکه:
چرا ماهیها به شهر دیگری انتقال یافتند و در همین شهر جایی برایشان آماده نشد؟ چرا تعدادی از این گروه از شهرهای دیگری آمده بودند؟
بعضی هم از آن گنداب و ماهیهای در حال مرگ درون آن، بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری شهر نام بردند، که حالا دیگر وجود ندارد! و مواردی از این قبیل.
سخنی با این عزیزان:
چطور در این چند سال، با دیدن عذاب و مرگ تدریجی همراه با درد این ماهیها، صدای اعتراضتان بلند نشد؟! چرا در این مدت هیچ اقدامی برای نجات و بهتر شدن شرایط زندگی آنها انجام ندادید؟! با چگونه تفکری، از گندآبی پر زباله که محل تجمع حشرات ناقل بیماری است و بوی تعفن آن موجب ناراحتی ساکنین اطراف و عابران است و آلودگی آن به حدی رسیده که ماهیهای درونش با بدنهایی پر از زخم و انگل جان میدهند؛ بهعنوان جاذبۀ گردشگری نام میبرید! ...
حال پرسش در اینجاست که چرا وقتی از بین مردم عادی، عدهای دلسوز عملگرا پیدا شدند و بدون هیچ چشمداشت و ادعا و وابستگی؛ باپشتکار و تلاش، همۀ مشکلات و تهدیدها و توهینها و کارشکنیها را به جان خریدند و موفق به نجات ماهیها از آن شرایط تأسفبار شدند، بهجای حمایت و تشویق از چنین کار مردمی و غیرانتفاعی؛ با نگاهی مغرضانه سعی در تخریبشان میشود؟!
پیشنهادی بدون هیچ رنگی جز رنگ دوستی
هنوز هم دیر نشده، همت کنید و فضای مناسبی در شهر ایجاد کنید تا در سالهای آتی، شهروندانمان ماهی قرمزهای سفرۀ هفتسینشان را به آنجا بیاورند و ماهیها بتوانند در آنجا در سلامت و امنیت زندگی کنند و بر جاذبههای گردشگری شهر، جایی افزوده شود که همۀ ما با دیدن آن به شهرمان افتخار کنیم، نه اینکه شرمسار شویم.
هنوز هم فرصت هست، عید نوروزهای زیادی در پیش است، این گوی و این میدان.
نتیجۀ کار
درنهایت ماهیها از گندآب خارج شدند، درحالیکه علیرغم مخالفتهای گروه، صاحبملک با توسل بهزور، ماهیهای بزرگتر را با خود برد و کوچکترها پس از انتقال، مراحل درمانیشان را میگذرانند و در حال حاضر در شرایط خوبی به سر میبرند و تنها نگرانی مربوط به ماهیهای بزرگی است که همچنان در دستان کسانی قرار دارند که بهراحتی حکم مرگشان را صادر و دائماً تهدید به ریختن سم در گندآب جهت معدومسازیشان میکردند و حتی پس از بردنشان، اجازۀ بازدید و انجام مراحل درمانی توسط دکتر دامپزشک از طرف آنها داده نشد.
امیدواریم که آن خانواده، شرایط مناسبی برای ادامۀ بقاء آن ماهیها فراهم کرده باشند.
کلام آخر
باید بیاموزیم و بدانیم همۀ موجودات زنده حق حیات دارند و ما نیازمند افزایش دانش عمومی و تقویت حس مسئولیتپذیری شهروندان در قبال طبیعت و دیگر زیستمندان هستیم و این امر محقق نخواهد شد، مگر با همراهی دلسوزانۀ دوستداران و گروههای حامی حیوانات و محیطزیست، جهت آموزش اصولی و پایدار فرزندان این سرزمین تا بتوانیم بین انسان و طبیعت صلح برقرار کنیم، ایکاش بیاییم روش درست زندگی کردن با دیگر زیستمندان و احترام گذاشتن به طبیعت را کتاب کنیم و آنها را بخشی از تحصیل دانش آموزان ایرانزمین قرار دهیم تا از پایه، فرهنگ حرمت حیات را نهادینه شود؛ ایکاش مسئولین و قانونگذاران، با حامیان طبیعت و حیوانات همراه شوند و قوانینی کارشناسی شده توسط افراد مجرب، برای حمایت از حیوانات و حفظ محیطزیست این سرزمین تدوین و تصویب کنند، چراکه اگر میخواهیم زندگی کنیم، با احترام به طبیعت، باید بگذاریم زندگی کنند، که این آموزه دین الهیمان اسلام عزیز است.
جا دارد از تمامی مسئولین و کسانی که همراهی و کمکشان شامل حال گروه نجات شد، قدردانی کنیم:
دادستان محترم دادستانی عمومی و انقلاب تنکابن، جناب آقای محسنی
ریاست محترم ادارۀ حفاظت محیطزیست شهرستان تنکابن، جناب آقای منصور کیایی
ریاست محترم ادارۀ دامپزشکی شهرستان تنکابن، جناب آقای دکتر حاتمی
ریاست محترم انجمن حمایت از حیوانات غرب مازندران، جناب آقای دکتر بخشنده
جناب آقای دکتر معافی گرامی، عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حیوانات غرب مازندران که تا پایان گروه را همراهی کردند
کسبۀ محترم مجاور محل:
فروشگاه لوازمآرایشی و بهداشتی ساحل طلایی، به مدیریت جناب آقای محمد پور
فروشگاه لوازم ورزشی آسیس، به مدیریت جناب آقای گودرزی
نیروهای زحمتکش شهرداری
فروشگاه موتورآلات صنعتی و کشاورزی نوری، جناب آقای میرگذار بابت اجارۀ پمپ
مردمی که گروه را تشویق و حمایت کردند
اعضای محترم گروه نجات:
خانمها: شعله کاووسی، فرشته قهرمانی، شیرین فقیه نصیری، مطهره کاویانی
آقایان: محسن ذوقی، بهنام اسماعیلی، حسین ملایی، شهرام پرورش
مرجع: تنکابن 24
ارسال دیدگاه