logo

کد خبر : 9994
تاریخ خبر : 1393/12/22
شرمندگی پدر و نگاه معصومانه دخترکی که فقط بر دستان پدر بوسه می‎زد/حسرت نشستن با لباسی نو پای سفره هفت‌سین
گشت‎وگذاري در بازار شب عيد

شرمندگی پدر و نگاه معصومانه دخترکی که فقط بر دستان پدر بوسه می‎زد/حسرت نشستن با لباسی نو پای سفره هفت‌سین

<p style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma;">پدر می&lrm;گفت: تمام سعی من بر این است که حقوقم را جهت پرداخت اجاره خانه و سیر نگاه داشتن شکم اعضای خانواده در طول یک ماه مدیریت کنم، دیگر در چنین شرایطی عید برایم تنها پیام&zwnj;آور غم و غصه و شرمندگی است.<br /> </span></p>

به گزارش مازند اصناف و به نقل از تنکابن 24، نزدیک به یک هفته تا پایان سال 93 و زمان تحویل سال 1394 خورشیدی فرصت باقی است، همانند سال‌های گذشته و با هدف تهیه گزارش از حال و هوای مردم در بازار شلوغ شب عید به محل برپایی نمایشگاه عرضه محصولات نوروزی در شهرستان تنکابن رفته تا جنب و جوش خریداران و فروشندگان در این ایام را از نزدیک مشاهده کنیم.



اما برخلاف آنچه که در تصورمان بود، بازار شب عید امسال، از آن رونق هرساله برخوردار نبوده و اثری از جنب و جوش مردم در بازارهای شلوغ سال‌های گذشته نیافتیم.



اوضاع کسب و کار مغازه‌داران در دیگر نقاط شهر نیز از کاهش چشمگیر رونق بازار شب عید حکایت می‌کند، لذا به منظور بررسی شرایط حاکم بر بازار و چگونگی وضعیت کسب و کار، بابرخی از مغازه‌داران باسابقه و تنی چند از شهروندانی که به قصد خرید روانه بازار شده بودند، به گفت‌وگو نشستیم.



حسین عصری، از فروشندگان مانتو و شلوار در تنکابن، از کسادی بازار سخن گفت، وی اظهار داشت: دیگر به‎مانند سال‌های قبل بازار شب عید داغ نیست و دیگر عید آن حال‎وهوای گذشته را ندارد.



از او می‌پرسم، شاید علت کاهش رونق بازار، گرانی کالاها و قیمت بالای اجناس موجود در مغازه‎ها است؟



وی گفت: خیر، اتفاقاً امسال برخلاف سال‌های گذشته و با رسیدن اسفند ماه، قیمت اجناس گران نشده است و اجناس با همان قیمت قبلی عرضه می‌شوند.



عصری ادامه داد: در مواردی به‌منظور جلوگیری از بروز ضرر و زیان احتمالی ناشی از عدم فروش اجناس، به‌ناچار قیمت برخی از اقلام را با قیمت کمتر از حد مجاز و تعرفه‌‌ای که اتحادیه پوشاک برای‌مان درنظر گرفته است، به مشتریان عرضه می‌کنیم، ولی این تدبیر نیز در خروج از بن بست ایجاد شده در بازار چاره‌ساز نبوده است.



جمعیتی انبوه داخل یکی از قصابی‌های شهر که گوشت را با قیمتی ارزان‎تر از مغازه‌های دیگر عرضه می‌کرد ایستاده بودند، مشاهده این جمعیت، لحظه‌ای خاطرات گوشت کوپنی دهه 60 را در ذهنم تداعی کرد.


پیرمردی 70 ساله همراه با کیسه پلاستیکی حاوی مقدار زیادی گوشت نظرم را به خود جلب کرد، به سمت وی رفته و با او به گفت‌وگو نشستم.



پیرمرد گفت: قیمت گوشت در این سال‌ها افزایش بسیاری داشته است، تا حدی‌که برای خرید گوشت به ناچار باید مسافت طولانی منزلم واقع در روستای لیره‌سر تا مرکز شهر را طی کنم تا اینکه گوشت را با قیمتی ارزانتر به نسبت دیگر قصابی‌ها بخرم.



* آجیل تمام نیاز مردم نیست!



در کنار غرفه‌های عرضه محصولاتی همچون تابلو فرش و لباس کودک، بیش از نیمی از غرفه‌های دایر شده در محل برپایی نمایشگاه عرضه محصولات نوروزی، به فروش خشکبار، آجیل و شیرینی‌های خشک و به اصطلاح خانگی اختصاص یافته است. گویی تمام نیاز مردم در ایام نوروز تنها با خرید آجیل برطرف می‌شود.

برپایی حدود 15 غرفه فروش آجیل و خشکبار در حالی که اغلب دایر کنندگان آن در بازار کساد شب عید دست زیر چانه‌هایشان زده‌اند و در هر دقیقه سه الی چهار مرتبه دست به سوی سینی آجیل برده و مشتی آجیل از درون سینی برای مصرف خودشان برمی‌دارند.



* حذف مغز فندق از آجیل چهار مغز!



به سمت فروشنده‌ای که مشغول خوردن آجیل مغازه‌اش بود رفته و از وی درباره وضعیت بازار پرس و جو کردم.

درحالی که مشغول خوردن پسته بود پاسخ داد: «خراب آقا...خراب، می‌بینید که از مشتری خبری نیست. معدود افرادی هم که می‌آیند، فقط قیمت می‌پرسند و سر تکان می‌دهند و می‌روند.»

علت را جویا می‌شوم، پاسخ می‌دهد: من 6 سال پیاپی در این نمایشگاه حضور دارم، سال گذشته فندق را کیلویی 18 هزار تومان خریدم، امسال مجبور شدم همان فندق را کیلویی 43 هزار تومان بخرم!

وی ادامه داد: آجیل چهار مغز از مغز بادام، پسته، بادام هندی و فندق تشکیل شده است.

امسال به دلیل قیمت بالای فندق ناچار شدیم به جای آجیل چهار مغز، آجیل سه مغز به مردم بدهیم.



* یکسال تلاش تنها برای اداره مالیات



از باسابقه‌ترین قنادان شهر تنکابن، رکود حاکم بر بازار را به حدی عنوان کرد که حتی هزینه بالا بردن کرکره مغاره را نیز تأمین نمی‌کند.

وی افزود: فروش، به اندازه‌ای نیست که به‌توان حقوق کارگران و یا هزینه آب و برق و گاز را پرداخت کرد.

وی اظهار داشت: به یگانگی خداوند قسم، اگر شرم از دیدن روی زن و بچه‌ی 10 کارگر مشغول به‌کار در این قنادی نبود، پس از 50 سال فعالیت در این صنف، قنادی را تعطیل می‌کردم، ولی چه کنم که در حال حاضر دایر بودن این مغازه به ادامه زندگی 10 خانوار بستگی داشته و تنها دلخوشی من نیز دعای زن و بچه کارگرانم است ولاغیر!

وی از واگذاری بیش از 10 غرفه فروش آجیل و خشکبار و شیرینی و شکلات در محل برپایی نمایشگاه محصولات نوروزی چندان دل خوشی نداشته و بیان داشت: یک‌سال بدون بازار و بدون مشتری را با وجود متحمل شدن هزینه‌هایی همچون پرداخت حقوق کارگران و هزینه آب و برق و گاز و... و تنها به‌امید دو هفته بازار شب عید و تأمین بخشی از زیان‌های یک‌ساله را پشت سر گذاشتیم، اما دقیقا در همان ایام، عده‌ای که در طول سال هیچ سروکاری با شیرینی و آجیل و خشکبار نداشته و اطلاعی از هزینه‌های سالیانه یک قنادی ندارند، به یک باره وارد این صنف می‌شوند و در موازات اعضاء ثابت این اتحادیه و با شعار قیمت پایین‌تر اقدام به فعالیت می‌کنند.

این قناد تصریح کرد: من فروشنده در طی یک‌سال خاک مغازه را به امید بازار شب عید می‌خورم و در آخر ...

وی افزود: به تعبیری ما در طول یک‌سال فقط برای اداره مالیات و پرداخت حقوق و حق بیمه کارگران کار می‌کنیم.



* وضعیت قرمز



پدر خانواده به همراه همسر و دو فرزندش در حال خرید مرغ بودند که به سراغشان رفتم و از وی درباره وضعیت بازار پرسیدم.

پدر با ناراحتی گفت: کدام وضعیت؟ باحقوق کارگری ماهیانه 750 هزار تومان و اجاره مسکن هرماه 300 هزار تومان، دیگر وضعیتی باقی نمی‌ماند. وضعیت قرمز است.



* قشر متوسط هم به فقرا پیوست



وی با بیان اینکه قشر متوسط هم به جرگه فقرا پیوسته است، اظهار داشت: حسرت نشستن اعضاء یک خانواده ضعیف و فقیر با لباسی نو و پای سفره هفت‌سین در هنگام تحویل سال نو، اکنون به اقشار متوسط جامعه هم سرایت کرده است. دیگر اقشار متوسط جامعه نیز می‌بایست همانند فقرا در گذشته، خاطرات خرید لباس نو و نشستن پای سفره هفت‌سین را به فراموشی بسپارند و برای فرزندانشان از روزهای شیرین خرید لباس نو و خوردن ماهی سفید و سبزی پلوی شب عید قصه بگویند.



* عید برایم پیام آور شرمندگی است



پدر خانواده دستان سرد دختر کوچکش را بوسید و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه داد: تمام سعی من بر این است که حقوقم را جهت پرداخت اجاره و هزینه آب و برق و گاز و تلفن و سیر نگاه داشتن شکم اعضای خانواده در طول یک ماه مدیریت کنم، دیگر در چنین شرایطی عید برایم تنها پیام‌آور غم و غصه و شرمندگی است، چراکه هرسال با فرارسیدن روزهای پایانی سال، به‌دلیل نداشتن قدرت خرید کیف و کفش و لباس نو برای همسر و فرزندان و یا خرید مقداری آجیل برای سفره عید، شرمنده روی آنها می‌شوم.



دیدن اشک حلقه بسته در چشمان پدر و نگاه معصومانه دخترکی که بی‌اطلاع از دلیل گریه‌های پدر و آنچه که در آینده در انتظار وی خواهد بود، مرتب بر دستان پدر بوسه می‌زد، قدرت ادامه گشت و گذار در بازار و تهیه گزارش را از من سلب کرد... .