به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مازند اصناف و به نقل از نامه نیوز - مصطفی داننده:دیروز، زمان جنگ، کودکی بودم که معنای جنگ، موشک و دشمن را نمی فهمیدم و شاید دیدن موشکهایی که از آسمان تهران میگذشت تا میهمان خانه یک همشهریم بشود، بیشتر برای من یک بازی بود تا یک تراژدی غم بار. اما در طول این سالها و بعد از گذشت بیش از 25 سال از جنگ یک مسئله را خوب فهمیدم و آنهم، وحدت ملی در آن زمان بود. مردم برای حفظ منافع ملی خود از همه چیز میگذشتند حتی جان فرزندان خود.
مردم حتی شکستها را هم به چشم پیروزی میدیدند و میدانستند که فرزندان وطن برای هدف مقدس خود از هیچ تلاشی کوتاهی نخواهند کرد و این شکستها مقدمه پیروزیهای بزرگ بعد برای ایران عزیز است. عملیات کربلای 4، در سال 65 نمونه بارز این رفتار بود. ایران در این عملیات سخت ترین شکست خود را از عراق متحمل شد. با عدم موفقیت ایران در این عملیات (که به 1000 شهید و 3900 مفقودالاثر و 11000 مجروح منجر شد) موجی از ناامیدی و یاس در میان همگان شکل گرفت به طوری که هاشمی رفسنجانی که آن زمان عهده دار فرماندهی جنگ بود، در جایی از خاطراتش مینویسد: «مدتی به تنهایی در کنار ساختمان محل اقامت قدم زدم و فکر کردم. شکست عملیات، با آن همه امکانات و تبلیغات که داشتیم، بسیار تلخ است. دشمن از این وضع استفاده زیادی خواهد کرد. اگر بتوانیم جبران کنیم خوب است، ولی روحیهها پایین آمده و روحیه دشمن بالا رفته است.» وی در جایی دیگر مینویسد: «در مجلس سرخوردگی شدیدی در ارتباط با عملیات بروز کرده و قابل توجیه نیست که برای آنها صحبت کنم. من هم در فشار شدید روحی قرار گرفتم». اما روح بزرگ ایرانیان در آن سالها این شکست را به پیروزی بزرگ تبدیل کرد و تنها به فاصله 2 هفته از شکست عملیات کربلای 4 عملیات دیگری به نام کربلای 5 آغاز شد که اوج پیروزی ایران بر ارتش عراق محسوب می شود.
امروز- جوانی هستم، که تمام مشکلات کشور را با پوست و استخوان خود درک میکنم. میدانم که فشارهای خارجی و برخی بی درایتیهای داخلی در سالهای گذشته زمینه ساز بروز مشکلاتی فراوانی در کشور شده است و شرایط اقتصادی کشور را به بحرانی ترین شکل خود رسانده است. برای رفع این مشکلات تیمی از فرزندان این ملت، به پای میز مذاکره نشستهاند، مذاکرهای با 6 کشور قدرتمند که خود را آقای جهان میدانند. بسیاری معتقد هستند که این مذاکره چیزی کمتر از جبهههای جنگ نیست و همانطور که آن روزها ایران با چندین کشور میجنگید، امروز مذاکره کنندگان نیز یک تنه در مقابل چندین کشور بر سرمنافع ملی ایران مذاکره میکنند تا اقتصاد ایران در کنار سانتریفیوژها بچرخد. اما برعکس دوران جنگ که همه سربازان وطن را همچون فرزندان خود میدانستند،
در این روزها برخی فرزندان وطن را سازش کار مینامند و حتی در تیترهای روزنامههای خود از به نتیجه نرسیدن مذاکرات وین 4 خوشحال میشوند. وین 4، چه فرقی با کربلای 4 دارد؟ چرا از به توافق نرسیدن ایران و 1+5 در وین خوشحال شدند؟ امروز چرا مدعیان انقلاب، بر طبل خوشحالی میکویند و این در حالی است که مذاکره کنندگان ایران روزهای سختی را سپری میکنند، روزهای رودرویی با کل جهان.
کاش میشد میفهمیدیم بین رزمندگان دیروز و ظریف و تیمش، فرقی نیست باید فهمید وین 4 همچون کربلای 4 میتواند زمینه ساز پیروزهای بزرگ ایران شود.