به گزارش مازند اصناف و به نقل از وبلاگ زبان سرخ / سید مصطفی میرزاباقری برزی : »
شاید نقد علمی و آکادمیک بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مسایل علوم انسانی، نیازمند بحث های طولانی باشد، اما غرض از این مطلب، تفحصی اجمالی در کلام رهبری و تطبیق آن با سخنرانی اخیر رییس جمهور محترم است تا با ریشه یابی علت اختلاف نگاه دولتها و جریانات علمی در حوزه و دانشگاه با نگاه مقام معظم رهبری، بیانات معظمله احیاء و از حافظه تاریخی ملت پاک نگردد تا از این رهگذر، مسیر رشد سیاسی ملت ایران، با قدرت ادامه یابد.
۱- اینکه بنده درباره علوم انسانی در دانشگاهها و خطر این دانشهای ذاتاً مسموم هشدار دادم – هم به دانشگاهها، هم به مسئولان – به خاطر همین است. این علوم انسانیای که امروز رائج است، محتواهایی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهانبینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران میآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. (29 مهر 1389)
۲- اصلاح در علوم انسانی و تحول در سینما و تلویزیون بدون اصلاح پایههای معرفتی علوم انسانی غربی امکانپذیر نیست و اصلاح این پایهها نیز در گرو ارتباط موثر با حوزههای علمیه و علمای دین است. (اول اسفند 1391)
۳- علوم انسانی هوای تنفسی مجموعههای نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است. (اول اسفند 1391)
۴- وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایههای غلط و جهانبینیهای غلط استوار شد، نتیجه این میشود که همهی تحرکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش میرود. (17 مهر 1390)
۵-ا میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمینهی علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد. (29 آذر 1383)
۶- ما علوم انسانیمان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهانبینی دیگری است. (28 مهر 1388)
۷- خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربیها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست. این از جملهی چیزهائی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههای دولتی مثل وزارت علوم، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در هر مرکز تصمیمگیری که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها. (هشتم شهریور 1388)
۸- جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه. نظریههای جامعهشناسی غرب، مثل قرآن برای بعضیها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! (27 اردیبهشت 1388)
۹- ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههای میانبر را پیدا کنند؛ راههای کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما میخواهیم راههای کشف نشده را کشف بکنیم. (13 مهر 1385)
۱۰- بعضی از مجلات I.S.I اصلاً مقاله محقق ما را چاپ نمیکنند؛ چرا؟ به خاطر اینکه با مبانی آنها سازگار نیست. (17 دی 1383)
این بیانات در حالی است که روز یکشنبه (۱۴ اردیبهشت 93) رییس جمهور محترم در سخنانی قابل تامل در خصوص مبانی علوم و عدم تفکیک بین علم اسلامی و علم غیر اسلامی بیان داشتند: چطور دانشجوی ما در یک دانشگاه مهم و بنام دوران علمی و تحصیلیاش حتی در رشته علومانسانی میگذراند، اما دیده میشود که اطلاعاتش کامل نیست بعد میگویند که اینها باید اسلامی شوند. کجایش اسلامی شود؟ پایهها و مبانی علم، اسلام و مسیحی و یهودی ندارد.
ایشان افزودند: پایههای علم جهانی است و جغرافیا نمیشناسند که بخشی از این پایهها نیز متد هستند که این متد نیز جهانی است. حال اگر یک سری اهداف داریم آن بحث دیگری است. هر کشور اهدافی را دنبال میکند که اگر ما نیز به دنبال اهداف خاص هستیم آن اهداف متفاوت هستند. مثال وقتی به دنبال علم کاربردی هستیم باید بومیسازی کنیم.
روحانی همچنین گفت: حال اینکه بگوییم بخشهایی از علم از اساس برای مبارزه با علم ساخته شده است، باید بررسی شود. اگر بانکداری را به معنای مبارزه با اسلام میدانیم خب از بین ببریم، اما اگر میگوییم این بانکداری میتواند اسلامی باشد لذا شیوههایی دارد که باید آن شیوهها را اجرایی کنیم. بنابراین دانشجو و محیط دانشگاه ما باید "العالم به زمانه" تربیت کنند. باید دوست و دشمن را شناخت. باید موانع لازم برای کسی که میخواهد به منافع ما تعرض کند، شناخت.