به گزارش مازند اصناف و به نقل از فارس،"لورنس دیویدسون" اندیشمند آمریکایی که برای شرکت در کنفرانسی تحت عنوان "دانشگاهیان و صلح" اخیرا 11 روزی را در ایران گذرانده است، در مطلبی که برای یک نشریه آمریکایی نوشته با اشاره به استانداردهای دوگانه سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی در قبال مردم این کشور که ایران را تهدیدی واقعی برای آنها به تصویر کشیده ، می نویسد: استانداردهای دوگانه بی پایانی که از سوی سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی که در قبال "دوستان" و "دشمنان" آمریکا به نمایش گذاشته شده، چارچوب تحریف شدهای برای عموم مردم این کشور در تمایز بین تهدیدات واقعی و تبلیغات ایجاد کرده است.
وی در این رابطه به کتاب اخیر "گارث پورتر" گزارشگر تحقیقی و نویسنده آمریکایی اشاره می کند تحت عنوان "بحران ساختگی: داستانی ناگفته درباره هراس هستهای ایران" و در این رابطه می نویسد: اگر ادعاهای پورتر صحت داشته باشد مردم آمریکا نه از ایران بلکه باید از سیاستمداران خود و "متحد" آنها یعنی اسراییل بهراسند.
به نوشته پورتر، ایران هیچگاه به دنبال یک برنامه تسلیحات هستهای نبوده است و این نتیجهگیری از سوی روسای تمامی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا که سالانه به کنگره گزارش می دهند، حمایت می شود و البته این نتیجهگیری سازمانهای اطلاعاتی مورد تمسخر سیاستمداران قرار گرفته و رسانههای آمریکایی به طور ناقصی به آن می پردازند.
در نتیجه مردم آمریکا از دانش کافی برخوردار نیستند که قضاوت کنند آنچه که ایرانیها انجام می دهند تحقیقات هستهای است و از این رو کسانی که اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خاصی را دنبال می کنند، از این ناآگاهی برای پیشبرد اهداف خود در قبال یک کشور خارجی بهره می گیرند.
در پی پایان یافتن جنگ سرد، روابط خارجی، نظامی آمریکا که دیگر موضوعی برای تمرکز نداشت، به سرعت به موضوع تروریسم معطوف شد و سیاستهایی در راستای مبارزه با آنچه که تروریسم نامیده شد در دستور کار قرار گرفت و آمریکا به عنوان دشمن تمامی جنبشهای مقاومت در سراسر جهان، در راستای مبارزه با تروریسم دست به اقدامات خشونت باری زد که واکنشهای خشونت باری را نیز به دنبال داشت و حملات 11 سپتامبر نیز نتیجه این سیاستهای دولتمردان آمریکایی بود. از آن پس، تهدید ناشی از حملات تروریستی به ویژه با به کارگیری سلاحهای کشتار جمعی، به هدف توجیهکننده تمامی سیاستمداران، دولتمردان و نظامیان آمریکایی تبدیل شد.
جرج بوش به عنوان مبتکر این نگرش، سیاستهای تهاجمی را در دستورکار قرار داد و عراق به عنوان نخستین هدف در مبارزه جهانی با تروریسم تعیین و جنگ عراق به فاجعهای در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد. فجایع ناشی از جنایاتی که در جنگ عراق صورت گرفت درکنار کشته شدن سربازان آمریکایی و تشدید درگیریها در افغانستان، مردم آمریکا را نسبت به آینده تداوم چنین جنگهایی بد بین کرد و بتدریج اعتراضات ضد جنگ گسترش یافت.
پس از آنکه جنگ عراق به نابودی صدام منجر شد و این کشور دیگر "تهدیدی" محسوب نمی شد، توجه تصمیمگیران سیاست خارجی آمریکا به ایران معطوف شد. با فراموش شدن رسوایی هولناک جرج بوش و مشاورانش در قبال سلاحهای کشتار جمعی عراق، ائتلافی از نیروهای سیاسی بتدریج با تبلیغات و سرمایه گذاری رسانهای، تحقیقات هستهای ایران را در معرض توجهات بین المللی قرار دادند و یک برنامه تحقیقاتی را به بدون ارائه مدرک مستدلی به یک برنامه تسلیحاتی تبدیل کردند. در نبود شواهد و مدارک چه باید کرد؟ اسراییلیها در این رابطه به بهترین نحو ممکن نقش خود را را ایفا کردند.
پورتر در کتاب خود توصیف می کند که چگونه دولتهای اسراییلی یکی پس از دیگری در قبال تهدید ایران بزرگنمایی کردند و در راستای محقق کردن جاهطلبیهای توسعه طلبانه خود منافع دولت آمریکا را به منافع خود گره زدند. در سال 2004 لپ تاپی که گفته می شود از یک دانشمند ایرانی به دست آمده است، از سوی اسراییلیها در اختیار نیروهای اطلاعاتی آمریگا قرار گرفت و از سال 2008 هر آنچه که به عنوان مدرک درباره برنامه تسلیحات هستهای ایران عنوان شده، از این لپ تاپ برگرفته شده و پورتر اینگونه استدلال می کند که داده های این رایانه و دیگر اطلاعات، ساخته و پرداخته اسراییلیها بوده است.
به رغم این واقعیت که سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی و بررسیهای آژانس بین المللی انرژی اتمی روشن کرده، ایران به دنبال توسعه سلاح های هسته ای نیست، سیاستمداران و رسانههای آمریکایی از سیاهنمایی و جریان سازیهای منفی علیه برنامه تحقیقاتی ایران دست برنمی دارند و با وجود آنکه با توجه به توافق ژنو امکان حل و فصل مسائل مرتبط با برنامه هستهای ایران وجود دارد سنای آمریکا از تصویب طرح تحریمهای جدید سخن به میان می آورد در حالی که میداند این اقدام احتمال به نتیجه نرسیدن مذاکرات دیپلماتیک را تشدید می کند.
در حالی که گزارش اخیر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نیز با صراحت اعلام کرده است که ایران تصمیمی برای ساخت بمب هستهای نگرفته و آژانس نیز بر اساس توافق ژنو، بازرسیهای خود را از مکانهای مورد نظر صورت می دهد و در این رابطه به همکاریهای کامل ایران تصریح کرده، حال این سوال مطرح است اتخاذ چنین موضع ضد ایرانی به سود کیست؟
لورنس دیویدسون استاد دانشگاه آمریکا پس از بازگشت از سفر 11 روزه خود به ایران در 29 ژانویه با تاکید به اینکه تحریمهای دولت آمریکا به مردم عادی ایران آسیب زده؛ مردمی که هیچ نقشی در سیاست ندارند، به نظرسنجی سال 2013 گالوپ اشاره می کند مبنی بر اینکه 85 درصد از مردم ایران بر این احساسند که این تحریمها به استانداردهای زندگی آنان لطمه زده است و می نویسد: دیگر کشورها نظیر چین از امتناع کشورهای غربی برای معامله با ایران بیشترین بهره را برده اند. در حال حاضر ایران پر است از تاجران و کالاهای ارزانقیمت چینی.
وی می افزاید: اما اکثر متخصصان، دانشمندان و برخی تاجران ایرانی در قبال تحریمهای واکنشهای جالبی دارند. گرچه تحریمهای بانکی و محدودیتهای صادرات، موانع اقتصادی را ایجاد کرده اما شماری از ایرانیان از جهاتی تحریمها را سودمند می دانند از این جنبه که تحریمها باعث می شود ایران به موجب تحریمها خودکفاتر شده و بر پاهای خود ایستاده و از این رو، تحریمها را گامی برای پیشرفت می بینند. دولت ایران نیز در حال توسعه پارکهای تحقیقاتی و صنعتی به منظور حفظ حرکت رو به جلوی تحقیقات و توسعه است. گرچه تحریمها مشکلاتی ایجاد کرده اما اقتصاد ایران از پای درنیامده است. در تهران پایتخت ایران، در کنار ترافیک سنگین و آلودگی، پروژه های ساختمانی بسیاری قابل مشاهده است. هیچ نشانهای از یک جامعه در حال از هم گسیختن مشاهده نمی شود. ایران مانند آمریکا نیست. دولت ایران نیز مانند دولت آمریکا نیست. دولتمردان ایرانی بر خلاف دولتمردان آمریکایی، مردم خود را در قبال جنگهای خارجی گمراه نمی کنند.
دولتمردان آمریکایی به جای آنکه به دنبال پیدا کردن بهانهای برای گذاشتن "گزینه جنگ" و تحریم بر روی میز باشند، یک بار هم که شده به اظهارات و دیدگاههای اندیشمندانی چون دیویدسون ایمان آورده و به جای فریب افکار عموم خود در قبال تهدیدات ناشی از ایران و افزایش شکست سیاستهای خود در برابر ایران، عاقلانه رفتار کرده و بپذیرند که نه تحریم و نه تهدید ملت ایران را از پیشرفتهای روزافزون خود بازنخواهد داشت و تنها نتیجه افزایش فشار بر ایران اتحاد بیشتر مردم ایران خواهد بود. دولتمردان آمریکایی با نگاهی به تصاویر حضور گسترده مردم همیشه در صحنه ایران اسلامی در راه پیماییهای سراسری 22 بهمن، باید به این درک رسیده باشند که این ملت قویتر و متحدتر از آن است که با "گزینههای روی میز" یا "یک تن آجر"، از مسیر پیشرفت عقب نشینی کند.