به گزارش مازند اصناف به نقل از نگاه آزاد، آورده اند در آن دوران شیخی بود سخت فاضل و او را مریدانی بود مفت خور و جاهل. مریدان جملگی بیکار بودندی و اندر سر چهارراه معرکه می گرفتندی و همه چیز را خارجی می خریدندی و حتی خلال دندان را نیز از چاینا (چین!) وارد می کردندی؛ آنان به تولید داخل اهمیتی نمیدادندی و با مرغ همسایه، کباب غاز توی رگ میزدندی...
روزی شیخ سخت برآشفت و همه مریدان را فراخواند و آنان را به تولید و خرید تشویق بنمود و آنان را شغل تقسیم بنمودن کرد...
عده ای به تولیدات داخلی و کشاورزی روی بیاوردندی و عده ای دیگر به صنعت؛ گروهی نیز روی به کارگاه های کوچک. پس گروهی بماندندی که سخت بی هنر بودندی، پس سکان اقتصاد و سیاست در دست گرفتندی! و سیاست ها و اقتصاد روز جامعه را به حرفهای ترین شکل، مفلوک کردندی. ایشان اقتصاد مقاومتی و تولید ملی را در کِشت درخت سیب و گلابی جست و جو کردندی، حال آنکه سیب و گلابی های ملی روی دست کشاورزان باد کردندی و سیب گلابی از ترکیه وارد کردندی!
اینان به صنعت کشور بها ندادندی و هرچه تولید ملی بود را سرطان خیز نامیدندی؛ بنزین ملی شد غده سرطان و IPC شیمی درمانیاش! و به بهترین شکل ممکن به دیگران بخشیدندی تا زحمتش را از دوش مهندسان حمت کش عسلویه بردارندی. برای رفع مشکل ب ر ج ا م را تصویب کردندی و به موجب این قراردادِ ظریف، در تولید بتن برای پر کردن قلب راکتور و همینطور ماله کشی پیاپی خودکفا شدندی! کورسی در فیش های نجومی هم برگزار کردندی و برنده را ”ذخیره نظام“ خواندندی!
پس به شعار اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل، جامه شلوار کُردیِ دوخت چاینا، بپوشاندندی تا کارگاه های کوچک و تولیدی ها را هم از امیدِ خود مستفیض گردانند. آن ها دنبال مدارک سیب های گاز گرفته دومیلیونی آمریکایی بودندی و دغدغه هایشان را با دو سیب و یک نعنا دود می کردندی و پست اینستاگرام می گذاشتند و منو سیب یهویی!
اما باید به خود می آمدند... صدالبته اگر لباس وطنی بگیرد، یک فرصت شغلی برای خود ایجاد کرده و اگر جنسِ چاینا بگیرد، ارزآوری برای چاینا.......
“آینده ات در اختیار خودت“.....