به گزارش مازند اصناف؛ صدای ضربات سنگین چکش پیرمردی که صورتش در گرمای طاقتفرسای تابستان امسال و براثر حرارت کوره آهنگری سرخشده بود، مرا به سمت خود جذب کرد. بیاختیار ایستادم و به درون مغازهاش رفتم.
در این دوران پیشرفت فنّاوری، مشاهده افرادی که از آهنگری و کوبیدن چکش بر روی آهن امرارمعاش میکنند، برایم بسیار جالب و قابلتأمل بود.
بیشک این حرفه نیز همانند بسیاری از مشاغل دیگر در آیندهای نزدیک به دست فراموشی سپرده میشود.
شرایط تأسفبار حاکم بر کشاورزی و اوضاع سخت و دشوار زندگی کشاورزان موجب شده تا مشاهده زمینهای زیر کشت محصولاتی چون برنج و گندم در سالهای آینده در هالهای از ابهام قرار گیرد. لذا در چنین شرایطی ابزار و لوازم ساخت دست استاد آهنگر همانند داس و بیل و... نیز کارایی خود را ازدستداده و این مشاغل نیز که امروز از آن به تعداد کمتر از انگشتان یکدست باقیمانده است، روبهزوال و فراموشی است.
حرفهای که امروز تنها به چند دکان کوچک و تنگ و تاریک و استادکارانی کمتر از تعداد انگشتان یکدست و چند چهره خسته و تکیده محدود شده است، استادکارانی که از روی ناچاری و تنها از روی غیرت و تعصب و کسب لقمه نان حلال، آخرین توان خود را در دستان خود جمع کرده و چکش بر آهن سخت و سرد میکوبند.
وقتی میبینم که این روزها چه بسیار از گذشتههایمان فاصله گرفتهایم و غرق زندگی بیروح ماشینی شدهایم، دلم میگیرد. این حقیقت بدان معنی است که از درون خود غافل شدهایم، مردانگی و جوانمردی که روزگاری جوان و نوجوان از شاگردی در همین مغازههای پرسروصدا میآموختند، امروز از درون لپتاپ، تب لت، فیسبوک و تلگرام و... یا از پشت میز دانشگاههای پولی بیکیفیت و بیاعتبار فرامیگیرند.
فارغ از آنکه نمیدانند برای رفتن به آنطرف و حاضر شدن در برابر خدای قادر مطلق و پاسخ گفتن جهت اعمال و رفتارمان در این دنیا، چندان نیازی به فراگیری دروسی چون جبر و احتمال و انتگرال و عضویت در فیسبوک و تلگرام و ... نیست، درحالیکه همه باید دروس مردانگی و جوانمردی را بیاموزیم که البته فرسنگها از آموزشگاههای این درسها فاصله گرفتهایم.
وارد مغازه یا بهتر بگویم همان دکان استاد آهنگر احسان جواهریان میشوم، در و دیوار سیاه و دوداندود مغازه با دستنوشتههایی از ادیبان و اشعاری از بزرگان دین و برگههایی با مضامین اخلاقی و پندآموز و اشیاء آهنی قدیمی که از پدر مرحومش به یادگار مانده است، دقایقی مرا خیره به سمت خودکرده و با خود به خاطرات گذشته هریک از این آثار میبرند.
از وی تقاضا میکنم تا دقایقی وقتش را به ما بدهد و برایمان از گذشتهاش بگوید، او نیز با همان روحیه و برخوردی که از آهنگر سراغ داشتم با درخواستم موافقت کرده و دست از کار میکشد و در مقابلم مینشیند.
با دستانی سیاه و پینهبسته، عرق پیشانی و صورتش را پاک میکند و برایم از نحوه آشناییاش با این حرفه سخن میگوید.
یادش به خیر، از همان دوران کودکی بهعنوان شاگرد پدرم در همین مغازه مشغول به کار شدم، در اغلب خانوادهها مرسوم بود که فرزندان به حرفه آباء و اجدادی خود روی آورند و لذا من و برادر کوچکترم نیز بهناچار وارد این شغل شدیم و بهمرور زمان فنون این حرفه را از پدر مرحوممان فراگرفتیم.
به عبارتی نه با میل و رغبت، بلکه از روی اجبار و به دلیل شرایط حاکم در آن روزگار به سمت شغل آباء و اجدادی که پدرم نیز از پدران خود آموخته بود روی آوردیم و البته بهمرور زمان و با بالا رفتن سن و تسلط بر این حرفه، به شغل آهنگری علاقهمند شدیم.
جواهریان ادامه داد: روزگاری که ما به این شغل روی آوردیم، آهنگری ازجمله مشاغل معتبر و پردرآمد جامعه محسوب میشد بهطوریکه از سپیدهدم هرروز تا غروب آفتاب افراد بسیاری برای ساخت ابزار و لوازم کشاورزی همانند بیل، داس، گاوآهن، خویش، میخ و... به مغازه ما مراجعه میکردند.
وی گفت: امروزه و با پیشرفت فنّاوری و جایگزین شدن ماشینآلات کشاورزی همانند تراکتور و کمباین، دیگر نیازی به داس و بیل و... نیست و درنتیجه شغل آهنگری سنتی نیز از رونق افتاده است.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا امروزه جوانان چندان تمایلی به فراگیری و روی آوردن به چنین مشاغلی ندارند، بیان کرد: در حقیقت جوانان فکر میکنند این کار و یا اغلب مشاغل سنتی از دشواریهای بسیاری برخوردار است درحالیکه درآمد چنین مشاغلی به نسبت دشواریهای آن بسیار ناچیز بوده و کفاف زندگی جوانان امروز را نمیدهد.
این استاد آهنگر افزود: درگذشته بیکاری برای جوانان بزرگترین عیب محسوب میشد و آن روزها آهنگری ازجمله مشاغلی بود که جوانان علیرغم دشواریهای بسیار و تنها به دلیل اعتبار بالای این حرفه بدان روی میآوردند و آن را دوست داشتند، ولی متأسفانه امروزه راحتطلبی و بیکاری پیشه بسیاری از جوانان و عادت اغلب افراد در جامعه شده است، بهگونهای که سرپرست یک خانواده مخارج سنگین افراد تحت تکفل خود را بهسادگی از محل سیگارفروشی تأمین میکند.
وی ادامه داد: در چنین شرایطی هیچ فرد عاقلی حاضر نیست راحتی و درآمد بالای سیگارفروشی را با دشواری و درآمد ناچیز آهنگری معاوضه کند!
جواهریان گفت: جای بسی تأسف است که مسئولان نیز از مشاغلی همانند آهنگری حمایت نمیکنند، بیشک اگر زیر چتر حمایت مسئولان، فضای بزرگتر و یا ابزار و تجهیزات مدرنتری در اختیارمان قرار میگرفت، امروز با چنین وضعیتی که مشاهده میکنید روبرو نبودیم، البته تا مادامیکه سیاستهای دولت به سمتی هدایت شود که دسته بیل را از خارج از کشور وارد کنیم، هیچ امیدی به آینده چنین مشاغلی وجود ندارد!
در آستانه 80 سالگی هنوز روزی 8 الی 9 ساعت کار میکنم، اما جوانان امروز چنین مشقتهایی را تحمل نمیکنند. نمونه بارز آن پسر خودم که بههیچعنوان حاضر نیست که شغل مرا ادامه دهد.
تنکابن 24