به گزارش مازنداصناف یکی از پررنگترین نقشهایی که دولتها در یک اقتصاد میتوانند ایفا کنند، تکیه بر توانمندیهای مردم و توانمندیهای ساختاری اقتصادی و اجتماعی خودشان است. اگر این امر مهم را سرلوحهی کار خود قرار بدهند، در نتیجه شوکهایی که از بیرون بر دولت و کشور وارد میشود بهتدریج خنثی خواهد شد. هرچه این عامل سستتر باشد، آنگاه یک شوک بیرونی از جمله تحریم میتواند در کوتاهمدت یا حتی بلندمدت، ساختار اقتصادی و اجتماعی و بنیانهای آن را تضعیف کند.
به نظر میرسد، میتوان با تکیه بر توانمندیها و ساختارهای داخلی در حوزههای اقتصاد، تولید، کار و مردم بسیاری از فشارهایی را که بر اقتصاد کشور وارد میشود بهمرور خنثی کرد. در نتیجه معتقدم که مدیریت اقتصادی میتواند سهم بسزایی در پیشبرد اهداف تعیینشده داشته باشد و با شوکهایی مثل تحریم مقابله کند.
اگر شاهد نابسامانیهایی در حوزهی اقتصادی و حتی اجتماعی هستیم، ناشی از بلاتکلیفی دولتها برای مدیریت تحریم یا مدیریت فشارها و شوکهاست. این کار یکی از وظایف کلیدی و ساختاری دولتهاست و دولتها نمیتوانند خود را از این ساختار جدا کنند. بنابراین اگر ما تمام اشکالات حوزهی تحریم یا اکثر آن را به گردن عامل بیرونی بیندازیم، در حقیقت خودمان را مبرا کردهایم؛ درصورتیکه باید پرسید زمانی که تحریم بر ما اعمال شد، آیا ساختار برنامهریزی ما تغییر کرد؟ در نظام برنامهای در بخشهای مختلف اقتصادی اعم از صنعت، خدمات مالی مثل بانک، بیمه، بخش کشاورزی، بخش فنی و بخش بازرگانی چه تحولی را رقم زدیم؟ تصور کردیم با انتظار کشیدن میتوانیم معضل تحریم را حل کنیم و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی بهتدریج خودبهخود حل میشود. در همین شرایط هم هنوز از دولت برنامهای برای اجرا ندیدیم؛ درحالیکه فعالان اقتصادی و مردم باید از این برنامه آگاه باشند. اگر تحریم به هر دلیلی ادامه پیدا کند، ساختار برنامهریزی ما در حوزهی اقتصادی چه خواهد شد؟ اگر تحریم برداشته شود، تکلیف فعالین اقتصادی، مردم و جامعه، بنگاههای اقتصادی و بانکها چه خواهد شد؟ متأسفانه دولتها بدون توجه به این نکته، غرق در مسائل روزمره هستند.
تحریمها بهطور جدی از 5 سال پیش آغاز شد؛ ولی تا الآن نتوانستهایم یک برنامهی مسنجم در مقابله با تحریم و تکیه بر توانمندیهای داخلی ترسیم کنیم و آن را به مردم ارائه بدهیم. مردم روزها را طی میکنند و در انتظارند. وظیفهی دولت این است که بتواند آن را مدیریت کند.
با فرض تداوم تحریمها، آیا میشود اقتصاد را
میتوان با تکیه بر توانمندیها و ساختارهای داخلی در حوزههای اقتصاد، تولید، کار و مردم بسیاری از فشارهایی را که بر اقتصاد کشور وارد میشود بهمرور خنثی کرد. در نتیجه معتقدم که مدیریت اقتصادی میتواند سهم بسزایی در پیشبرد اهداف تعیینشده داشته باشد و با شوکهایی مثل تحریم مقابله کند.
اداره کرد؟
قطعاً در عرض یک شب و یک هفته و یک ماه و یک سال نمیتوان این کار را انجام داد. دولتها زمانی که نیاز به رأی مردم داشتند، در این باره صحبت کردهاند؛ اما وقتی مسئولیت را پذیرفتند، کمتر به سراغش رفتند. باید قبول کنیم که اقتصاد ما وابسته به نفت است و مرتب تأکید شده است که باید نفت را به جایگاه واقعی و باارزش خودش رساند. باید این ثروت را در ساختار اقتصادی تزریق کنیم و از درآمد حاصل از آن کشور را مدیریت کنیم، نه اینکه بهطور مستقیم از درآمدهای نفتی این کار را کنیم. این اشتباهی بود که ما چندین دهه مرتکب شدیم و الآن هم در شرایط تحریم باید تکلیف آن را مشخص کنیم.
برخی از مسئولین ذوقزدهاند و تصور میکنند اگر تحریم برداشته شود، با آمدن درآمد نفت به حوزهی اقتصاد بسیاری از مشکلات رفع میشود. اشکال دقیقاً همینجاست که اگر ما درآمد حاصل از نفت را بهعنوان ثروت تلقی کنیم و آن را در جایی سرمایهگذاری کنیم که سود حاصل از آن در بودجه قرار بگیرد و منفعتش به رفاه جامعه کمک کند، آنگاه معضل اصلی را حل کردهایم. باید بدانیم که این معضل در عرض دو سه سال حل نمیشود.
فرض میکنیم که همهی تحریمها یکجا برداشته شود؛ حالا ما باید چه کنیم؟ دولت چه میکند؟ همین که سرمایهگذاران خارجی در کشور سرمایهگذاری کنند، همهچیز حل میشود؟ مگر آنها قبلاً سرمایهگذاری نکردهاند و نتایج آن در حوزهی اقتصاد ما را به اینجا نرسانده است؟ باید با تکیه بر توانمندیها، تخصصها، دانشها و سرمایهگذاری از درآمد حاصل از نفت، صادرات بخشهای تولیدی و خدماتی و درآمدزایی آن را به راه بیندازیم و آن را در بودجهی کشور قرار دهیم تا بهتدریج بتوانیم از توانمندیهای تولیدی و تخصصی خود استفاده کنیم.
مثلاً کشور نروژ درآمد مستقیم حاصل از نفت را در بودجه قرار نمیدهد؛ بلکه توانمندی اقتصادی باعث میشود نروژ به جایی برسد که سهمهایی در جهان به خود اختصاص دهد. ما با توجه به ظرفیتهای طبیعی کشور، فقط و فقط نیاز به مدیریت صحیح داریم؛ مدیریتی که از توانمندیهای مدیریت در حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی بهره بگیرد و نتایج آن هم بعد از مدتی حتماً ثمربخش خواهد بود.
قطعاً 60،70 درصد را ناشی از سوء مدیریت اقتصادی است. اصلاح مدیریت و بهروزرسانی آن میتواند بسیاری از آثار مخرب تحریم را کاهش دهد. این درصد در سطح خرد هم دیده میشود. مثلاً در کشور خودمان، بسیاری از شرکتهای صنعتی و مؤسسات و بانکها با اعمال مدیریت صحیح، توانمندی نیروی کار، توانمندی تخصصی و وقت گذاشتن برای استفادهی مناسب، توانستند بسیاری از مشکلات را رفع کنند و تبدیل به واحدهای نمونه در کشور شدند.
کدام بخشها با فرض تحریمها، اقتصاد را سامان میدهد؟
بدون شک بخشهایی از اقتصاد میتواند علیرغم وجود تحریمها و فشارهای خارجی اقتصاد را از حالت تعلیق خارج کند. نمونه بارز آن بخش مسکن است. مسکن میتواند اقتصاد را از رکود خارج کند. هماکنون مسکن در وضعیت رکود قرار داد و ساختار و بافت اقتصاد مسکن ما بومی شده است. یعنی کارگر ساده، تکنسین و تمام مهندسینی که برای اجرا و بهرهبرداری از یک پروژهی مسکن تلاش میکنند، بومی هستند و تسهیلاتشان داخلی است. اینها از ابزارها و وسایل و امکانات و مواد اولیهی داخلی استفاده میکنند.
بخش کشاورزی نمونهی دیگری است. اگر با کشاورزان از نزدیک صحبت کنید، موافق خواهید بود که آنها کار خودشان را انجام میدهند و به تحریم کاری ندارند. اشکال در برنامهریزی ما بوده که در طول زمانهای مختلف، امکانات و تجهیزات را بهصورت مکانیزه در اختیارشان نگذاشتیم و سرمایهگذاری لازم را در این حوزه برایشان ترسیم نکردیم؛ درصورتیکه این کار بهراحتی امکانپذیر بود. بهعلاوه، ما از جانب همهی کشورها تحریم نشدیم. اینکه ما چه هدفی را انتخاب کردیم و چارچوبهای ما برای رسیدن به آن هدف چه بوده
برخی از مسئولین ذوقزدهاند و تصور میکنند اگر تحریم برداشته شود، با آمدن درآمد نفت به حوزهی اقتصاد بسیاری از مشکلات رفع میشود. اشکال دقیقاً همینجاست که اگر ما درآمد حاصل از نفت را به عنوان ثروت تلقی کنیم و آن را در جایی سرمایهگذاری کنیم که سود حاصل از آن در بودجه قرار بگیرد و منفعتش به رفاه جامعه کمک کند، آنگاه معضل اصلی را حل کردهایم. باید بدانیم که این معضل در عرض دو سه سال حل نمیشود.
مهم است و دولتها به عنوان سیاستگذار نتوانستند این امر را در اختیار بخش کشاورزی قرار دهند؛ درحالیکه وظیفهی دولت همین بود که جهتگیری را نشان بدهد.
وظیفهی اصلی دولت در دو بخش است: سیاستگذاری و نظارت. اگر دولتها در این جهت قدم برمیداشتند، قطعاً موفق بودند و مردم هم بهصورت کامل آن را اجرا میکردند. اما چون این ارتباط قطع شد، چنین مشکلی به وجود آمد. دقت کنید که ما هر جایی که خواستیم قدم برداریم، قدم برداشتیم. مثلاً موضوع اقتصاد دانشبنیان، گرچه کوچک است و سهم چندانی در تولید داخلی ندارد، حرکتی نو است و از نظر علمی سطح بالایی دارد. در سراسر کشور واحدهای کوچکی ایجاد شد و کمک کرد که ما با توانمندیهای اقتصادی بتوانیم برخی از مشکلات اجتماعی را رفع کنیم. همچنین در حوزههای پزشکی و مهندسی پزشکی پیشرفتهای زیادی داشتیم.
چرا راهکار اقتصاد ایران در لوزان و ژنو نیست؟
نکتهای که در این پیام نهفته است یک نکتهی استراتژیک تلقی میشود. اگر کشور به این نقطه رسیده است، با بهرهگیری از توانمندیهای موجود بوده است. در طول تاریخ، در مهار تورم دولتهایی موفق بودند که به توانمندیهای این مرزوبوم تکیه کردند. بنابراین این نکته کلیدی است که اگر نظام برنامهی قوی داشته باشیم و امکانات و منابع کشور را بهخوبی شناسایی کنیم، آنگاه در عمل هم قطعاً موفق خواهیم بود.
ما در ایران 3 برابر مالزی و ترکیه ماشینآلات داریم؛ اما ظرفیتی که از آن بهره میگیریم بهطور متوسط 35 درصد است. یعنی از یکسوم ظرفیت استفاده میکنیم. در صنعت فرش ماشینی چقدر ظرفیت و چقدر تولید داریم؟ در صنعت آرد بیش از 35 میلیون تن ظرفیت ایجاد کردیم؛ اما چقدر نیاز داریم؟ صنعت ماکارونی و نوشابهسازی هم همینطور است. الآن تعدادی از صنایع لبنیاتی تعطیل هستند و بعضی از صنایع لبنی بزرگ به دلیل قدرتمندتر بودن جای آنها را گرفتهاند. چرا اینطور است؟
متأسفانه ماشینآلات تبدیل به آهنپاره شدند و نمیدانیم چطور از آن بهرهبرداری کنیم. مجبوریم ارتباطی هم در وهلهی اول با کشورهای همسایه و سپس منطقه و دنیا برقرار کنیم تا کالا را در اختیار آنها بگذاریم. ما چقدر در حوزهی بازاریابی در کشور سرمایهگذاری کردیم و بازاریابی در واحدهای صنعتی ما چه جایگاهی دارد؟
وزارت امور خارجه در بخشهای اقتصادی چهکاری برای بنگاههای اقتصادی انجام داده است؛ درحالیکه یکی از وظایف این وزارتخانه همین است. علت آن است که پول مفتی به نام درآمد حاصل از نفت وجود دارد و بین وزارتخانهها و پروژههای مختلف توزیع میشود. هر سال همین روال تکرار میشود و هرگز هیچ وزارتخانهای بهصورت جدی خودش را مسئول سیاستگذاری و نظارت نمیداند. در نتیجه، برای تحقق و استفادهی کامل از ظرفیتها و محصولاتش نمیتواند با سیستم مدرن بازاریابی به کشورهای منطقه یا سایر کشورها کالایی عرضه کند و برای کشور ارز بیاورد.
بنابراین ما وقتی با توانمندی داخلی پیوند میخوریم، میتوانیم تولید را بالا ببریم. وقتی تولید را بالا ببریم، نتیجهی اول آن است که تورم کنترل میشود و بیکاری کاهش مییابد. یکی از مشکلات کشور در حال حاضر این است که ما باید رشد اقتصادی داشته باشیم و رشد اقتصادی نیازمند سرمایهگذاری است. بخشی از این سرمایهگذاری انجام شده است. یعنی وقتی با یکسوم ظرفیت کار میکنیم، دوسوم آن بدون استفاده باقی مانده است؛ درحالیکه برای آن هزینه شده است. فقط منتظریم یک عامل بیرونی به نام مذاکرات مشکلات را حل کند. البته جای تقدیر و تشکر دارد؛ اما نباید کل کشور را درگیر این پروژه کنیم و منتظر بمانیم.
رفع تحریمها تازه آغاز مشکلات ماست؛ زیرا توافق نهایی را انجام میدهیم و سرمایهگذار خارجی وارد کشور میشود و واردات سرریز خواهد شد. در نتیجه، از امکانات تولید که قبلاً ایجاد کردیم استفاده نخواهیم کرد و خودبهخود از میان میرود و زیانی را به کشور تحمیل میکند. در این صورت، تکنولوژیهای جدید میآید و باعث میشود که بخشی از درآمد مالی ما به این شکل کاهش یابد.
بنابراین نباید فکر کنیم که 10 تیرماه مشکلات کشور حل خواهد شد. سالیان سال نفت فروش میرفته و درآمدش در بودجه قرار میگرفته و در کشور سرمایهگذاری میشده است؛ اما با ظرفیتهای ایجادشده چقدر توانسته مدیریت کند و ارز و رفاه برای کشور بیاورد؟ پس تکیهی صرف بر نتیجهی مذاکرات نمیتواند پیشبرنده باشد.
برهان