به گزارش مازنداصناف، مطابق روال همیشگی در سه بخش نکات مختصری را بیان خواهیم کرد:
* من فقط حرف خدا را گوش می کنم و بس!
یکی از منتقدین به یادداشت های گذشته گفته بود: "من بنده الله هستم و فقط سخن خدا را گوش می کنم و احکامی را که خدا بیان کرده عمل می کنم نه احکامی که بنگان خدا گفته اند." در پاسخ افرادی با این طرز تفکر باید گفت که اتفاقا گوش کردن به احکامی که رسول اکرم (ص) و ائمه برای ما بیان کرده اند دقیقا عمل به سخن خداست! زیرا خداوند در آيه ۷ سوره حشر مى فرماید: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» هرچه پيامبر براى شما مى آورد بگيريد و هر چه از آن نهى مى كند خوددارى كنيد". پس نمی شود گفت خدا را قبول دارم ولی پیامبر (ص) را نه! یا این حرف غلطی است که برخی اصرار دارند احکام را با قرآن اثبات کنند و می گویند چرا فلان حکم در قرآن زیاد آمده و فلان حکم کم یا اصلا نیامده. زیرا کتاب خدا در صدد بیان تمام احکام نیست و به صورت کلی به برخی احکام اشاره کرده آن هم به کلیات آن نه جزئیات.
** آیا به همه واجبات در قرآن اشاره شده؟
در خصوص خمس هم تنها یک آیه اختصاصی آمده است. هرچند آیات فراوانی هستند که شامل خمس می شوند مانند آیاتی که به پرداخت حقوق مالی تاکید دارند. همچنین آیاتی که در آنها به زکات به عنوان مفهومی عام به معنای همه واجبات مالی اشاره می نماید. اما با توجه به مقدمه فوق شخص پیامبر اكرم (ص) و اوصيای آن حضرت می توانند حكم به وجوب یا حرمت موضوعی کنند هرچند که آن موضوع در قرآن نیامده باشد. پس لزومی ندارد برای همه احکام دنبال آیات قرآن بگردیم. برای مثال هیچ مسلمانی نیست که میتش را کفن نکند یا نماز میت بر او نخواند ولی در قرآن به این واجبات اشاره ای نشده است.
پس اگر تنها یک آیه درباره خمس باشد و روایات به صراحت به این واجب اشاره کرده باشند برای وجوب آن کافی است.
*** چرا مذهب تشیع بر خلاف ظاهر و شأن نزول آیه خمس عمل می کند؟
در خصوص خمس همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند لکن اختلافاتی در موارد و مصارف آن وجود دارد. اهل سنت با توجه به اینکه غالبا عمل به ظاهر آیات را می پذیرند اینجا نیز غنیمت ذکر شده در آیه ۴۱ سوره انفال را به غنیمت جنگی و گنج تفسیر می کنند. شأن نزول آیه هم به غنائم جنگی مربوط می شود. اما فقه پویای تشیع معتقد است خمس به ۵ مورد تعلق دیگر نیز می گیرد: غواصى (اشيايى كه با فرورفتن در آب درياها به دست مىآيد)، معدن، سود تجارت، مال حلال مخلوط به حرام و زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد. (البته دو مورد آخری مورد اختلاف فقهای شیعه هم هست) حال این سوال مطرح است که چرا مذهب تشیع بر خلاف ظاهر و شأن نزول آیه عمل می کند؟
پاسخ بسیار مفصل است اما اقتضای یادداشت کوتاه ما دو نکته است:
اولاً کتب معتبر لغت عربی مانند مجمع البحرين، لسان العرب، تاج العروس می گویند ماده "غنم" شامل هر درآمد و فایده ای می شوند.
ثانیاً اين سخن پذیرفته شده است که شأن نزول، هيچ گاه مخصص نيست و نمىتواند آيه را به آن محدود كند. یعنی آیات فراوانی در قرآن هستند که شأن نزولشان درباره واقعه یا امر خاصی است اما به یک موضوع کلی اشاره دارند.
برای نمونه آیه ۲۳۳ سوره بقره قانون مهم و کلی: "لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها؛ هيچ كس بيش از آنچه قدرت دارد تكليف نمى شود" را بیان کرده است. اما اصل این آیه درباره اجرت زن شیرده است! حالا کسی می تواند بگوید چون آیه درباره اجرت زن است پس این قانون که خدا تکلیف به بیش از قدرت نمی کند فقط مخصوص پدر نوزاد است!؟
منبع: تراز