logo

کد خبر : 1161
تاریخ خبر : 1392/10/14
 نوازش نگاه رهبری بر سر دردانه‌های شهید ابراهیمی
ديدار خانواده شهيد ستار ابراهيمي با رهبر معظم انقلاب

نوازش نگاه رهبری بر سر دردانه‌های شهید ابراهیمی

<p style='text-align: justify;'><span style='font-family: Tahoma;'>فرزندان شهید ستار ابراهیمی، بعد از سال&zwnj;ها اشتیاق برای دیدن رهبر انقلاب، بالاخره به دیدار حضرت آیت&zwnj;الله العظمی خامنه&zwnj;ای مشرف شدند و قلوب رنج&zwnj;دیده و چشمان پدرندیده خود را با نوازش نگاه معظم&zwnj;له التیام بخشیدند.<br /> </span></p>

به گزارش مازند اصناف و به نقل از خبرگزاری فارس از همدان، هزاران نفر در این مرز و بوم، پدرشان را - روح خانه‌ و کاشانه‌شان را -  برای آرامش و امنیت من و تو دادند و زبان به شکوه و شکایت نگشودند، گلایه که نکردند، هیچ... حتی دم هم نزدند؛ محکم ماندند و کمر نا امیدی را خم کردند.

تکیه‌گاه تمام بودن‌های خود را تنها از پس قاب عکس به یادگار مانده‌‌ای، به نظاره نشستند و غم‌ سال‌های تنهایی خود را با آن تقسیم کردند، اما نشکستند.

همان‌هایی که مشام خاطره‌‌شان از بوی خاک و رنگ خاکی‌ لباس پدر، هنوز پر است اما دست‌هایشان از دستان پرمهر او خالی... ولی کم نیاوردند.

فرزندان شهیدستار ابراهیمی یکی از همین‌ها هستند، پنج فرزند، که بزرگترینشان چندان خاطره‌ای از پدر به خاطر ندارد چه رسد به کوچکترها...

شاید تصویری مبهم از پدر در ذهن داشته باشند اما رشادت و صلابتش را در یاد سپرده‌اند و هر روز مرورش می‌کنند.

سایه پدر بر سر ندارند، مادر را نیز چندسالی است از دست داده‌اند، اما عشق پدرانه و محبت مادرانه، هنوز در تپش نبض زندگی‌شان جریان دارد.... اما انگار، یک چیز کم بود؛ نوازش نگاه پدرانه رهبری بر قلوب رنج‌ دیده آنان.

و بالاخره این اتفاق خوشایند افتاد، دیدار با رهبری نمود عینی «لحظه ناب سرسپردن» شد و «فراموشی رنج‌های کهنه با ترنم نگاه ولایت».

گفت‌وگویی با آنان ترتیب دادیم تا روایت‌گر این لحظه دلنشین از زبان خود آنان باشیم.

 

* رهبری کانون انرژی مثبت هستند

فرزند بزرگ شهید ابراهیمی که «خدیجه» نام دارد در خصوص حال و هوای دیدار با رهبری گفت: دیدار رهبری یکی از آرزوهای بزرگ زندگی من بود که هرگز تصور نمی‌کردم روزی برآورده شود.

وی با بیان اینکه با دیدن ایشان اشک شوق از چشمانم جاری شد، افزود: حس می‌کنم بعد از این دیدار، برکت معنوی زیبایی زندگی من و فرزندانم را فرا گرفته است.

خدیجه ادامه داد: حضرت آقا، کانون انرژی مثبت هستند به طوری که تنها با نگاه کردن به این مرد بزرگ، می‌توان این انرژی را از ایشان دریافت کرد.

وی با بیان اینکه رهنمودها و راهنمایی‌های ایشان همواره راهگشای زندگی افراد بوده است، ابراز کرد: سخنان امیدبخش و دوراندیشانه ایشان را هرگز از خاطر نمی‌برم.

فرزند اول شهید ابراهیمی در ادامه تصریح کرد: با تمام وجودم از خدای منان می‌خواهم چند سال از عمر من کم و به عمر پربرکت رهبری بیافزاید.

وی ابراز داشت: رهبر عزیز انقلاب مانند پدری مهربان و دلسوز به درد و دل‌ها و سخنان یادگاران شهدا گوش فرا دادند.

خدیجه که در زمان شهادت پدر، هشت سال بیشتر نداشت در خصوص پدر بزرگوارش گفت: همرزمان پدر شهیدم، در مورد شجاعت ایشان خاطرات زیادی را برای ما نقل کرده‌اند که وقتی در خلوت خود، آنها را دقیق‌تر به تصویر می‌کشم از این همه شجاعت و صلابت، شگفت‌زده می‌شوم.

وی با بیان اینکه خاطره چندانی از پدر شهیدش به یاد ندارد، افزود: پدرم بیشتر وقت‌ها در مأموریت بود اما در مواقعی که به خانه می‌آمد اولین کارش ارزیابی وضعیت درسی ما بود.

این فرزند شهید با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در این دیدار مبنی بر ارتقای تحصیلی و کسب مدارج عالی گفت: رهبری هم به مانند پدری مهربان همان توصیه‌های پدر شهیدم را به فرزندانش داشتند.

 

*از آرامش رهبر، آرامش گرفتم

در ادامه با معصومه، دومین فرزند شهید ستار ابراهیمی به گفت‌وگو نشستیم...

وی که نامه درخواست ملاقات با رهبری را نوشته بود، در این خصوص به خبرنگار فارس گفت: بعد از چاپ کتاب «دختر شینا» نامه 6 صفحه‌ای را به همراه این کتاب به رهبر عزیزمان که به مانند پدرم دوستشان دارم، ارسال کردم.

معصومه هدف از این کار را ارسال هدیه‌ای کوچک به رهبر انقلاب دانست و افزود: در این نامه از ایشان خواستم نصیحت پدرانه‌ای نیز به ما داشته باشد تا آن را چراغ راه خود قرار دهیم.

وی با بیان اینکه کتاب به همراه نامه تیرماه سال گذشته به خدمت رهبری ارسال شد، افزود: در این نامه از طرف خواهران و برادرم، درخواست دیدار با رهبری را نیز داشتم که در کمال ناباوری مورد اجابت قرار گرفت.

فرزند شهید ابراهیمی گفت: آذرماه امسال طی تماسی از طرف بیت رهبری خبر دیدار با ایشان را در روز 13 آذرماه دادند که وقتی این خبر را شنیدم، از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم.

وی افزود: راستش تصور نمی‌کردم نامه من به دست حضرت آقا رسیده باشد و ایشان با این همه مشغله کاری آن را خوانده باشند، به همین دلیل حس زیبا و حال خاصی داشتم.

معصومه با بیان اینکه تا فرا رسیدن لحظه دیدار، من و اعضای خانواده‌ام سر از پا نمی‌شناختیم، ادامه داد: فرزندان و همسر عموی شهیدم، سه خواهر و برادرم، همسران و فرزندانمان به همراه مادر پدرم و خانم بهناز ضرابی‌زاده نویسنده کتاب «دختر شینا» دعوت‌شدگان به ابن محفل نورانی و معنوی بودند.

وی با بیان اینکه در همان لحظه اول ابهت و البته محبت پدرانه رهبری را با تمام وجودم لمس کردم، گفت: ناخودآگاه به یاد ابهت همراه با مهر و محبت پدرم افتادم، تصویر پدرانه رهبری در ذهنم پررنگ‌تر شد و حس کردم با دیدن ایشان، عشق و علاقه‌ام بیشتر و بیشتر شد.

دختر شهید ابراهیمی از دقت نظر و تیزبینی رهبری سخن راند و ادامه داد: برایم خیلی جالب بود که رهبری نامه را با دقت مطالعه کرده بودند، البته مطالعه دقیق کتاب «دختر شینا» نیز از دیگر نکات جالب توجه بود.

وی با بیان اینکه تاریخ شهادت، تعداد فرزندان و مسائل جزئی را خوب به خاطر داشتند، ابراز داشت: ایشان در این جلسه 10 دقیقه در مورد کتاب «دختر شینا» و مشکلات مادرم بعد از شهادت پدرم صحبت کردند.

معصومه ادامه داد: رهبری فرمودند که 50 درصد مشکلات بعد از شهادت پدرم بر دوش مادرم بود که ایشان به خوبی توانستند از پس مشکلات برآمده و یادگاران این شهید بزرگوار را به ثمر برسانند.

وی با اشاره به اینکه رهبری از مادرم به عنوان یکی از اسوه‌های صبر و بردباری نام بردند، گفت: اشاراتی در مورد روانی نگارش کتاب، داستان‌گونگی کتاب و جذابیت آن از دیگر مسائل مطروحه از سوی ایشان بود.

دختر شهید ابراهیمی با بیان اینکه این جلسه دو ساعت به طول انجامید گفت: 10 خانواده شهید در این مراسم با رهبری دیدار کردند.

وی ادامه داد: وقتی نوبت به خانواده ما شد، برادرم و سه خواهرم به نزد ایشان رفتند، دقت نظر ایشان تا حدی بود که متوجه عدم حضور یکی از ما شد.

معصومه با بیان اینکه من در میان جمع نشسته بودم تا اجازه خواندن یک متن را بگیرم و بعد هدیه‌ام را از دستان مبارک ایشان دریافت کنم، گفت: دقت حضرت آقا، در مطالعه کتاب کاملاً مشهود بود چون خوب به خاطر داشتند که شهید ابراهیمی پنج فرزند دارند نه چهار فرزند!

وی ادامه داد: حضرت آقا، از من نیز خواستند که به جمع خواهران و برادرم ملحق شوم که من نیز از ایشان درخواست کردم اول نوشته‌ام را بخوانم که مورد قبول ایشان واقع شد.

فرزند شهید ابراهیمی با بیان اینکه تصور می‌کردم در محضر ایشان زبانم بند بیاید به همین دلیل تمام مطالب مورد نظرم را نوشته بودم، گفت: همین مطالب را به حضرت آقا هم گفتم که ایشان با مهر و محبت خاصی خطاب به من فرمودند «دخترم! مطلبت را بخوان، حالا که می‌بینی زبانت بند نیامده» که این سخن، جمع را به خنده انداخت.

وی با بیان اینکه من یک شعر در مورد ولایت را برای ایشان خواندم، گفت: بعد از اینکه به نزد ایشان رفتم، فرمودند «نامه‌ای که نوشته بودی را خواندم و برایت یادداشتی هم نوشتم».

معصومه با اشاره به اینکه این موضوع برایم بسیار جالب توجه بود که ایشان متوجه شدند نگارنده نامه من بوده‌ام، تأکید کرد: راستش از این همه تیزبینی و هوش و ذکاوت، در بهت و حیرت بودم، چون ایشان تنها از طریق عکس‌های آخر کتاب تشخیص دادند که کدامیک از فرزندان شهید، نویسنده نامه بوده است.

دختر شهید ابراهیمی تأکید کرد: رهبری به دختر عموهایم نیز گفته بودند «پدر شما دو ماه زودتر از حاج ستار شهید شده» که این موضوع نیز جالب توجه بود چون در کتاب مستقیم عنوان نشده که عمویم دو ماه زودتر از پدرم به شهادت رسیده‌ است.

وی از آرامش تکاندهنده مقام معظم رهبری سخن گفت و ابراز داشت: ایشان به مانند دریایی وسیع و آرام، آرامش عجیبی را به اطرافیان القا می‌کردند.

معصومه تصریح کرد: رهبری با این همه مشغله و مشکلات دنیا به ویژه مسائل جهان اسلام که با آن درگیر هستند، از چنان طمأنینه و آرامش وصف‌ناپذیری برخوردار بودند که گفتنی نیست.

وی با بیان اینکه 13 آذر از بهترین و زیباترین روزهای زندگی‌ام بود، افزود: آرزو می‌کنم دوباره چنین فرصت زیبایی نصیب ما شود و بتوانیم به دست‌بوس ایشان برویم.

فرزند شهید ابراهیمی با اشاره به اینکه اصلاً دلمان نمی‌خواست آن دقایق تمام شود، گفت: در راه برگشت به همدان، همه سکوت اختیار کرده بودند، شاید کسی باورش نمی‌شد که توفیق دیدار با رهبری را به دست آورده است.

وی با بیان اینکه تا یک هفته بعد از این دیدار، همگی حس و حال خوبی داشتیم که البته توأم با دلتنگی بود، ابراز کرد: ‌وقتی هریک با دیگری در مورد این دیدار هم‌صحبت می‌شد فقط اشک در چشمانش حلقه می‌زد و آرزوی تکرار آن را می‌کرد.

معصومه گفت: من از خدا می‌خواستم خیر و برکت معنوی این دیدار زندگی همه ما را فراگیرد که به واقع چنین نیز شد.

وی با بیان اینکه رهبری با نگاه نافذ خود با کوچک و بزرگ ارتباط عمیقی برقرار می‌کردند، ادامه داد: نکته جالب توجه دیگر دلتنگی فرزندان هفت، هشت ساله ما نسبت به حضرت آقا بود که این موضوع نیز جای تعجب و البته شکر دارد.

فرزند شهید ابراهیمی با اشاره به دست‌نوشته‌ای توسط رهبری گفت: ایشان با دست‌نوشته‌ای بر روی کتاب «دختر شینا» ما را مورد لطف خود قرار دادند.

وی از سردار آزادی معاون فرهنگی سپاه پاسداران، سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، سیدمحمدکاظم حجازی نماینده سابق همدان در مجلس، علی بقایی معاون فرهنگی سپاه همدان، سردار شیرازی رئیس دفتر نظامی مقام معظم رهبری و وحید پرخو معاون فرهنگی بنیاد شهید همدان تشکر کرد که برای انجام این دیدار تلاش کردند.

 

*رهبری چون پدری دلسوز و مهربان هستند

مهدی ابراهیمی، فرزند سوم شهیدستار نیز در گفت‌وگو با فارس با ابراز خرسندی از اینکه برای بار دوم توفیق دیدار با رهبری را به دست آورده است، گفت: ایشان در این جلسه بر کسب مدارج عالی توسط فرزندان شاهد تأکید داشتند.

وی گفت: وقتی به ایشان گفتم که رشته تحصیلی‌ام پدافند غیرعامل است، خوشحالی را در چهره ایشان دیدم که همین موضوع باعث شده با قوت بیشتری در این رشته ادامه تحصیل دهم.

فرزند شهید ابراهیمی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب در این جلسه در خصوص شهدا و ایثار آنان برای دفاع از اسلام و میهن سخن گفتند و خواستار پیروی از راه ایشان و تلاش برای پیشرفت ایران اسلامی شدند.

وی با بیان اینکه باید همواره تابع رهنمودهای دلسوزانه ایشان بود، افزود: حضرت آقا همچون پدر مهربانی با آرامی ما را به سوی آینده‌ای متعالی و معنوی رهنمون ساختند.

مهدی در ادامه با اشاره به اینکه خاطره‌ای از پدرش در ذهن ندارد، گفت: وقتی پدرم به شهادت رسید من سه سال بیشتر نداشتم.

وی با اشاره به یکی از خاطراتی که از مادرش شنیده بود، تصریح کرد: دو ساله بودم که پدرم چند روزی برای مرخصی به منزل آمده بود، در ماشینش نشسته بودم و در عالم بچگی خودم، با کنجکاوی قسمت‌های مختلف ماشین را نگاه می‌کردم.

فرزند شهید ابراهیمی ادامه داد: داشبورد ماشین را باز کردم، یک کنسرو در آن جا بود، با خوشحالی آن را برداشتم که بلافاصله پدرم آن را از دستم گرفت و سر جایش گذاشت، دوباره کنسرو را برداشتم، اما پدرم باز آن را گرفت، من به گریه افتادم، در این لحظه مادرم از پدرم پرسید چرا کنسرو را از دست بچه می‌گیری؟ پدر نیز در پاسخ گفته بود «این سهم بچه‌های جبهه است و فقط آنان حق استفاده از آن را دارند».

 

* دیدار با رهبری غنای معنوی خاصی را به زندگی‌ام بخشیده است

سمیه، فرزند چهارم شهید ابراهیمی نیز در گفت‌وگو با فارس اظهار کرد: دیدار با رهبری یکی از تجریبات زیبا و پربار زندگی من بود به طوری که از لحاظ معنوی غنای خاصی را به زندگی‌ام بخشید.

وی با بیان اینکه با دیدار ایشان ناخوآگاه صورتم غرق در اشک شوق شد، ابراز داشت: نگاه رهبر پر از امید و شادی بود به طوری که دلم نمی‌خواست لحظه‌ای از ایشان چشم بردارم.

*رهبر را دیدم، انگار پدرم را حس کردم

زهرا فرزند آخر شهید ابراهیمی نیز گفت: من هیچ تصویر و درکی از پدرم در ذهن ندارم به همین دلیل همیشه نگاه و احساس خاصی نسبت به رهبری به عنوان پدرم داشتم.

وی با بیان اینکه وقتی حضرت آقا را دیدم، انگار پس از 27 سال پدر نداشته خود را می‌بینم، گفت: از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم.

فرزند شهیدابراهیمی افزود: بعد از بازگشت به همدان، مثل بچه‌های دو سه ساله شده بودم و از روی دلتنگی، فقط اشک می‌ریختم.

وی با بیان اینکه به نظرم دیدار رهبری توفیق می‌خواهد، ابراز کرد: هیچ گاه این لحظه زیبا را از خاطرم نمی‌برم.

زهرا با بیان اینکه همیشه نگاه پدرانه رهبری را در ذهنم مرور می‌کنم، روز دیدار با رهبر فرزانه انقلاب را یکی از روزهای زیبای زندگی‌اش عنوان کرد.

وی با بیان اینکه آرزویم دیدن دوباره روی ماه رهبری است، افزود: به ناز و نوازش‌های پدرانه ایشان نیاز داریم تا زندگی ما را پر از غنای معنوی کند.

===========

مریم شهابی باهر

===========